فقط یک قدم باقی مانده بود.
یک قدم تا خلاص شدن از بدبختی هایش.
یک قدم تا رهایی.
یک قدم تا.....
رودخانه جسم یخ زده از سرمایش را فرا میخواند و ماه آغوشش را برای بغل گرفتن روح درمانده اش باز کرده بود.
چشم هایش را بست.
می گفتند ترسو ها زندگی را ترک می کنند و شجاعان تا آخر می جنگند.
ولی او کم آورده بود، ترجیح می داد ترسو خوانده شود و در عوض از این آزمون سخت بیرون بیاید تا اینکه شجاع باشد و هر روز با سختی ها دست و پنجه نرم کند.
قدم دیگری برداشت.
اما برخلاف تصورش به درون رودخانه نیفتاد.
پنجه ظریفی از پشت، لباسش را چنگ زده بود.
دختر همانطور که پسر را عقب می کشید غر غر کرد: مگه دیوانه شدی؟
در حالی که با دست های ظریف اما نسبتا قدرتمند دختر به عقب کشیده میشد دادی از روی عصبانیت زد: تو از زندگی من چی میدونی؟ چرا بیخودی خودت رو وسط انداختی؟
دختر بعد از اینکه از امنیت پسر اطمینان پیدا کرد، دست به سینه ایستاد و طلبکارانه نگاهش کرد: من
جونت رو نجات دادم اونوقت به جای تشکر از من سرم داد میزنی؟
پسر که کم مانده بود از پر رویی دختر ، او را به درون رودخانه پرت کند با صدایی که تعجب در آن موج می زد ، گفت: احمق جان اگه میخواستم زنده بمونم که مرض نداشتم خودم رو پرت کنم!
دختر در چشم هایش زل زد و گفت: تو نمیدونی داری چه چیز با ارزشی رو از خودت محروم میکنی! بیا ببینم پسره ی دیوانه.
گرفتن مچ پسر مصادف شد با پایان جمله اش و پسر را به دنبال خود کشید.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
69 لایک
1000
وایییییی چقدرررر قشنگگگ بود خیلیییی قشنگ نوشتی
واقعا از اعماق وجودم میگم که عالییییییی نوشتی عاشق پیجت شدمممم
مرسییی♡
وقتی میبینم کسی از نوشته هام خوشش میاد خیلی ذوق میکنم😅
یادش بخیر؟...:)
بالاخره....
چند روز پیش دوباره اعدامی رو خوندم...
داستانات تکراری نمیشه....
اینو به امید اینکه نخونده باشم اومدم بخونم
ولی اینم برام فرستاده بودی حیححح
گر چه قبلا هم وقتی برام فرستادی گفتم ولی بازم میگم
خیلی قشنگ مینویسی
من هیچوقت نمیتونم مثل تو بنویسممممم
حس شخصیت رو کاملا به خواننده میفهمونی و کاری میکنی که بتونه درکش کنه و این قشنگه
عجب...
مرسی💜
ولی تو خیلی بهتر مینویسی!
ممنون😃💜
بلاخره داستان جدید گذاشتی دلم تنگ شده بود🥺🥺🥺🥺🥺
اینوو قبلا خونده بودمممم🥺🥺🥺🥺 خیلیی قشنگه از بهترین داستانای عمرم..🥺🥺
ولی فکر کردم جدید نوشتی🥲🥲
سلام اجیی
خوبی؟
چند باری که یه سر کوتاه به تستچی زدم اومدم دیدم هنوز داستان نذاشتی...
مرسی🥺💜
راستش هنوز جدید ننوشتم تو دوران مدرسه خیلی سرم شلوغ بود گذاشتمش کنار
الان که مدارس تمام شده فکر کنم دوباره شروع کنم
ولی این زیادی خوب بود اونی:')
هر چقدر میخونم دوباره برام تازگی داره
مرسییی🥲💜💜
حقیقته
🌚😂
واییییی خدایاااااااا من گریههههه
ببخشید🥺💜
نه مهم نیست ولی داستانت بسییییییی زیبا بوددد
چرا مهمه💜
مرسی😃💙💜
نه نیست
برای من مهمه🙂😄💙
نه
خب چرا...؟
باشه...
چراهرچیروقلبهمیزنملایکنمشه؟😐
درهرصورتبدونکخوندمشوواقعادوسشداشتممخصوصاپایانشرووبهش100میدم^•^💜
مرسی🙆♀️💜
عالی بود💜
۱۰۰۰۰۰۰میدم، ❤😄
ممنون🥺❤
🥺😭
🥺💜
🥺🥺🥺🥺🥺
🥺💙