با صدای سوت، توپ در هوا به پرواز در اومد.
با نوک انگشت های پاهاش به بالا پرید و زود تر از حریفش به توپ ضربه زد.
هن هن کنان پا به پای هم تیمی هاش می دوید تا هر جا که بهش احتیاج داشتن اونجا باشه.
بازیکن ها خسته و ناامید می دویدن، اختلاف امتیاز ها زیاد بود.
صدای فریاد تماشاچیان تو ورزشگاه می پیچید.
توپ با رفتن در تور بر شکستشان مهر زد.
صدای سوت پایان به صدا در اومد.
خسته روی زمین نشست و سرش رو تو دستاش گرفت.
از خودش خشمگین بود و اجازه ی ریزش اشک هاش رو نمی داد.
با صدای مربی از جاش بلند شد، ساکش رو روی دوشش انداخت و وارد اتوبوس شد.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
54 لایک
بازم ازینا بزار
من خیلیییییییییی تستات رو دوست دارم
فرند؟
اگه بنویسم حتما میذارم
میتونی تا اون موقع باقی داستانام که پین هستن رو اگه نخوندی بخونی😄🤍
حتما،بورا 15
من هم آوا ۱۵ ساله
خوشبختم
"پاک کردن اشک"
هقققققق
بچم خیلییییی سختی کشیدددد...
چرا انقدر واقعی مینویسی؟
بیشتر از اینا هم سختی کشیده...
واقعی مینویسم؟!
خیلی واقعی مینویسی
منظورم اینه که جوری مینویسی که من خودمو میزارم جای اونا
انگار واصعا با جشام دیدمشون و درداشون رو حس کردم
واو میدونی الان یه نمه زیادی ذوق زده ام دیگه؟...
میدونممممممم
ولی من حقیتو گفتم
باهاتم شوخی ندارم
۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
خیلی واقعی نوشتی
مرسی 😃💜
هق عالی بود دلم میخواد گریه کنم از بس خوب بود
میگم راستش من داشتم داستان بدون ملاقاتی رو میخوندم ک یهو ب این فکر افتادم چرا یه تکپارتی از بیوگرافی شوگا ب شکل تکپارتی ننویسم؟ بعد اومدم دیدم این داستانو نوشتی اومدم خوندمش اما دیدم تو مایه های همونیه ک میخواستم بنویسم😔
مرسی💜💛
بهش100000000میدمچونزیادیقشنگبود-!💕
توصیفهاتروواقعادوستدارم-!💜
ممنون😃💜
عالی بود💜
۱۰۰۰میدم 😄❤
🥺❤
عالی
مرسی🥺💜
خواهش💜😌
💙💙
بازم عالیه
مرسی🥺💜
😐با تشکر از داستان های زیبایت امروز برای بار دهم گریه کردممم😐
خواهش میکنم😹
ببخشید😅💜
خیلی خوووووب بود اما میتونستی رمانتیک بکنیشـ .
مثلا ت سختی ها یه دختری بهش کمک میکنه و یکم درام ترش میتونستی کنی تا بیشتر از این حالت فکتـ بودن در بیاد و اینطوری قطعا خیلی خیلیییی داستانت طرفدار پیدا میکرد و میتونستی چند پارتیش کنیـ ولی در کل خوب بود💞💞💞
ممنون😃💜
راستش اینو نوشته بودم تا مامانم که به حرفام در موردشون گوش نمیکرد بدم بخونه
برای همین عمدا از روی فکت ها نوشته بودم🙂
راستش از رمانتیک نوشتن زیاد خوشم نمیاد😅ولی اینجورم نیست که ننویسم، اما اینو با هدف دادن به مامانم نوشتم😅
الانم که دارم داستان رمانتیک مینویسم به درخواست یکی از اجی امه😅
اجی هام*
اها در مورد چند پارتی کردنش...
من داستانام رو نصفه رها میکنم برای همین برای دستگرمی تک پارتی مینویسم تا وقتی که به نظرم میتونم یک داستان رو تا اخرش پیش ببرم😅💜
اها چه عالی
فایتینگ
ممنون😅💜💜