
ببینید چه خوبم زود براتون پارت گذاشتم😐😂
تند تند از پله ها رفتم پایین. #مامان بزرگ در می زنن. +خب باز کن @_@ (چه می دونم والا😫😐) #ها ؟ باشه. درو باز کردم که دیدم یه پسره قد بلند با یونیفرم پلیسی که یه دسته گل دستش بود جلوی در ایستاده. وای نکنه مامان بزرگ با این پسره قرار مراری چیزی می زاره نکنه د*و*س*ت پ*س*ر*ش* باشه #_# (افکارت تو حلقم😐😂) _می زاری بیام داخل ؟ #فکر کنم اشتباه اومدین آقا #_#. مادر بزرگ منو کنار زد و پسره رو محکم بغل کرد. +خوش اومدی پسرم چرا انقدر دیر کردی ؟ نه این دراز د*و*س*ت پ*س*ر مادر بزرگ نیست اشتب شد #_# _کارای اداره یکم زیاد بود ببخشید. +خسته نباشی بیا تو پسرم حتما گرسنه ای. #اهم اهم.
+اااا یادم رفت ملودی رو معرفی کنم سهولان. پس اسمش سهولانه ولی چقدر اسمش شبیه سهونه ، چقدر عجیب تازه صداشم دقیقا مثل اونه. انقدر تو فکر بودم که وقتی صدام کرد تازه فهمیدم دستشو سمتم دراز کرده. دستشو گرفتم و سلام کردم. #سلام من ملودیم. _سلام منم سهولانم. +سهولان نوه ی یکی از دوستامه که پلیسه و از موقعی که به اینجا انتقالی گرفته همیشه بهم سر می زنه. #آها پس اونی که فکر می کردم نبوده. مادر بزرگ با حرص نگاهم کرد و دستمو کشید ، دقیقا همون جایی که زخم شده بود رو کشید برای همین دردم اومد و آخ آرومی گفتم و دستمو از دستش جدا کردم. +من که محکم نکشیدم چرا انقدر نازک نارنجی شدی دختر جون؟! آستین لباسمو کشیدم پایین تر تا زخمم معلوم نشه. مادر بزرگ از هیچی خبر نداشت و منم نمی خواستم چیزی بفهمه چون ناراحتی قلبی داشت. #آره دوری از تو باعث شده نازک نارنجی بشم بیا بریم غذا بخوریم من خیلی گرسنمه. مشکوک بهم نگاه کرد و سر تکون داد.
سنگینی نگاهی رو روی خودم حس کردم ، سرمو بلند کردم و دیدم سهولان (برای انتخاب اسمش سرزنشم نکنید😹) داره منو نگاه می کنه ، یه دفعه غذا پرید توی گلوم. +چی شد😐 #هیچی من دیگه سیر شدم می رم بخوابم. +مگه گشنت نبود پس چرا انقدر کم خوردی😐 خواستم باز بهونه بیارم که صدای قار و قور شکمم بلند شد😐 سهولان سرشو انداخت پایین و داشت ریز ریز می خندید. **************** پتو رو مرتب کردم و دراز کشیدم. چرا مادر بزرگ دفعه های قبل در مورد این پسره حرفی نزده بود؟ چرا رفتارای پسره یکم عجیب بود؟ تازه مادر بزرگ گفت قراره سهولان یه چند روز اینجا بمونه 😑 صبر کن ببینم ، من هنوز داروهامو نخوردم. دست بردم و از زیر بالشت قوطی قرص ها رو در اوردم ولی دیدم پارچ آب خالیه. غر غر کنان از جام بلند شدم و از پله ها رفتم پایین. قرص رو خوردم ، وقتی در حال سر کشیدن آب بودم چشمم خورد به سایه ی سیاهی که جلوی ورودی آشپز خونه معلوم بود. آب گلوم رو قورت دادم ، دیدم داره نزدیک میشه. جیغ خفیفی کشیدم و لیوان رو پرت کردم طرفش. آخ بلندی شنیدم ، یعنی کی رو ناقص کردم؟😫😑😂 چراغا رو روشن کردم. #جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ تویی؟😐 _سره همه همین بلا رو میاری؟ بازوش داشت خون میومد و شیشه ی بزرگی هنوز توی بازوش بود.
جعبه ی کمک های اولیه رو روی میز گذاشتم و خودمم کنارش روی مبل نشستم ، سرمو به سمت مخالف چرخوندم و شیشه رو با دستای لرزونم گرفتم تا بیارمش بیرون ولی نمی تونستم ، همون لحظه دستش روی دستم قرار گرفت و شیشه رو تو یه حرکت کشیدم بیرون. می دونستم خیلی درد داره ولی به روی خودش نمیاره. #متاسفم. پوکر بهم نگاه کرد و گفت : با تاسف خوردنت چیزی حل نمیشه. دیگه داشت شورشو در میاورد. با خشم ناخنامو تو زخمش فرو کردم. _تو...داری چیکار می کنی ؟ دستمو کنار کشیدم و باند و قیچی رو برداشتم و زخمشو بستم ، تمام مدت خشک شده بهم خیره شده بود ولی من بی اهمیت بهش وسایل رو جمع کردم و رفتم بالا. والا مگه دروغه ، پسره ی از خود راضی می خواستی اون جوری ظاهر نشی تا سالم بمونی😎😂
*********************** داشتم خواب می دیدم تو یه دشت دارم قدم می زنم که یه دفعه با جیغ مادر بزرگ از خواب پریدم. در کمال تعجب دیدم کنارم نشسته و با ناباوری داره به من نگاه می کنه. به خودم نگاه کردم ، لباسی که تنم بود باعث شده بود یکم از زخم ها و کبودی های روی بدنم معلوم بشن. #مادر بزرگ... +این زخما چیه؟ #چیزه... +زود باش توضیح بده. #چیزه..دعوا کردم. +به من دروغ نگو اینا نمی تونه مال یه دعوای معمولی و ساده باشه... _مادر بزرگ. +چیزی شده؟ _از اداره ی پست اومدن با شما کار دارن.
................................
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کو پس
هنو منتشر نشده فرزندم بصبر
جیغغغغغغغ برم بخونمششششش
خوندیش😐😂
ارههههه😆🤣
تورو خدا پارت بعد
شنبه می زارم عزیزم🌸
از دست ممد نمی زاره تا شنبه تست بسازیم😐
آره آجی خیلی بده😑
اجی جونم عالییییی بود ...
خیلی قشنگ مینویسیییییی ...
پارت بعد رو زود تر بزار ...لطفا🙃
مرسی آجی گلم چشم زود می زارم😘💓
بنظرت الان روز نشده😐
آره😐😂
عالیههههه ممنیییی🧊💕
بچه دیوونتم😐😹
حدس بزن کی؟
میسییی عزیزم💓
جیهون منی تو😂😘
🤓💕
مرحبااا😻👟
عالی بود مامانییییی
فقط اگه پرنسس سرخ خیلی کم باشه تو رم عین جیحون جر میدم(وی را از بس گفتم پارت ۱۱ را بزار و تاعید نشد پارت جر دادم😊😊😜)
میسییی دخملم😀💓
نه پرنسس سرخ زیاده نگران نباش💓
لامصببببببب پارتتتتتتت بعدددددد این محشرههههه
شب می زارم عزیزم😻
داوشمی چقد فککردی به اسم سهولان رسیدی 😂 عالیه (شوخی کردم ناراحت نشی 🥺)
یکی از دوستام گفت خودم هرچی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید😹
نه آجی چرا ناراحت بشم😻😁