لیدی نوار (1)

🐞خسته و کوفته و با حال خییییلی بد اومدم خونه رو افتادم رو تختم و فقط گریه می کردم(فلش بک یک ساعت پیش:🐞*استرس دارم بالاخره دارم به آدرین میگم که ع.ا.ش.ق.ش.م 🐈‍⬛سلام مرینت 🐞 س س سلام 🐈‍⬛خب مرینت چی میخواستی بگی؟ 🐞آدرین من من من خیلی د.و.س.ت دارم یعنی راستش ع.ا.ش.ق.ت.م 🐈‍⬛مرینت منم د.و.س.ت. دارم ولی به عنوان یه دوست من ع.ا.ش.ق یکی دیگم🐞*(وقتی این*میاد یعنی توی ذهنش) وقتی گفت به عنوان یه دوست خورد شدم🐞اشکالی نداره اصن تقصیر من بود که گفتم 🐈‍⬛*یهو مرینت خیلی سریع رفت بدون خداحافظی (نه بابا میخوای خداحافظی هم بکنه🙄)زمان حال:❤️مرینت🐞تیکی خواهش میکنم هیچی نگو چون حالم بده. میشه🐞*یهو در باز شد سابین:مرینت آلیا اومده 🐞*به زور گفتم🐞باشه 🦊 سلااااااااام 🐞د.ر.د(بگردم بچم حالش بده)🦊چته دختر؟چرا داری گریه میکنی؟چی شده؟🐞یه دفه نفس بگیر به نوبت🦊میگی با جیغ بزنم؟

(مرینت همون چیز های رو که توی فلش بک بود رو میگه) 🦊حالا میخوای چیکار کنی؟🐞 هیچی فقط یکم ازت کمک می‌خوام🦊چه کمکی؟🐞اول از همه تمام عکس های آدرین رو می‌خوام بریزم دور بعدش هم می‌خوام یه لباس برا فردا انتخاب کنم خسته شدم از این تیپ🦊*یا خدا این دختر از این رو به اون رو شده🦊باشه(بعد از جمع کردن عکس ها)🐞حالا برا فردا چی بپوشم؟🦊بزا نگا کنم همین بلوز آستین بلند سبزه با این شلوار مشکیه (ببخشید عکس ندارم)🐞آره خیلی خوبه این کیف مشکیه رو هم میذارم که تیکی بتونه بره توش🦊آره🐞یه دفه واستا....آهان پیداش کردم🦊این چیه؟🐞سال پیش مامان و بابام یه ساعت مچی دیجیتالی برام خریدن که دیرم نشه ولی نه تنها به دردم نخورد بلکه هم افتاد تو آب رو سوخت❤️من میتونم درستش کنم🦊🐞جدی؟🦊مگه تو میتونی بدون هولدر از قدرت استفاده کنی؟❤️از وقتی که مرینت نگهبان شده و معجزه‌گر طاووس درست شده منم یکم ارتقا پیدا کردم و میتونم قدرتم رو کنترل کنم🐞باشه مرسی فقط مواظب باش❤️........ بفرما🐞وای مرسی(ساعت مرینت سیاهه و علاوه بر اینکه ساعت رو نشون میده تایمر معکوس هم داره)🦊ببخشید باید برم مامانم پیام داده که بیا🐞باشه عزیزم مرسی که اومدی خیلی بهتر شدم 🦊فدات شم خداحافظ🐞خداحافظ 🐞خب برای فردا هم موهامو باز میذارم ❤️مرینت بهتره بری بخوابی ساعت دهه 🐞باشه تیکی شب بخیر❤️شب بخیر

(فردا ساعت شش صبح)🐞*بیدار شدم و ساعتم رو قطع کردم مامان و بابام هنوز بیدار نشدند (طبل شادانه بکوب که مرینت صبح زود بیدار شده🤣🤣)🐞*رفتم پایین گفتم بذار برای تنوع هم که شده امروز من ماکارون های صبحونه رو بپزم خمیر رو درست کردم و گذاشتمش تو فر ساعد گرفتم که 30 دقیقه ی دیگه از تو فر درشون بیارم رفتم حموم یه ربع حموم کردم و اومدم لباس بپوشم همون لباس های که دیروز انتخاب کردم وااااااای خیلی بهم میومد و ساعتمو بستم موهامو که شونه و خشک کردم صدای ساعت اومد بدو بدو رفتم و ماکارون هارو از تو فر در آوردم از حق نگذریم خیلی خوب شده بودن کیفم رو چیدم و رفتم و خامه ی ماکارون هارو زدم❤️سلام مرینت🐞صبح بخیر تیکی❤️وای چه بوی خوبی میاد🐞بفرما🍪(مثلا ماکارونه)❤️به به به خیلی خوشمزه شدن 🐞😉نوش جون 🐞*ماکارون هارو چیدم توی یه بشقاب یه یادداشت گذاشتم کیفمو بر داشتم و رفتم مدرسه(تازه ساعت هشت شده)🐞*رسیدم مدرسه هیچکی به جز سرایدار مدرسه نیومده بود رفتم کیفم رو گذاشتم کتابی رو که زنگ اول لازم داشتم به علاوه ی تبلت بر داشتم و رفتم روی نیمکت آخر کلاس نشستم(اون تبلت همون تبلتی هستش که مرینت توش طراحی می‌کنه ولی الان یه سری از ترجمه های استاد فو رو روش زده بود که مطالعه کنه)

🐞*همین جوری داشتم ترجمه ها رو میخوندم تا یه چیزی دستگیرم بشه که یهو صدای جیغ اومد🦊مرینت واقعا خودتی؟🐞ز.ه.ر.م.ا.ر(اعصاب نداری ها بچه ها نزدیکش نشین 🤣🤣)🦊نه واقعا خودتی اون چیه؟(من نکته تا الان دم در بود ولی الان داره میاد سمت مرینت)🐞*تا اومدم سریع صفح رو ببندم آلیا رسید🦊اینارو برا چی آوردی؟🐞هیس میخوای همه بفهمن؟صبح زود اومدم اینارو هم با خودم آوردم🦊مگه از چند اومدی؟❤️از ساعت 8اومده از 6 هم بیداره 🐞بفرما خودم درست کردم 🍪🦊نه با این حساب ا.س.ه.ا.ل میگیرم ❤️بخور از سران زیاده(🤣🤣)🐞🦊 تیکی 🤣🤣🤣🦊نه واقعا خوشمزن 🐞نوش جون🦊بریم سر جامون؟🐞من میرم تبلتمو بزارم و بیام...اومدم 🧑‍🦰سلام بچه ها ✨(راستی اینم لشکرشون ✨چیز ببخشید کلاسشون همزمان)سلام🧑‍🦰خب یه شاگرد جدید داریم و اسمش فیلیکس هست 🪱سلام 🦊*وای این که همونیه که من و رز و جولیکا رو همزمان شرور کرد 🧑‍🦰خب برو ته کلاس پیش لایلا بشین🪱چشم(زبون نریز ولی انصافاً جفت خوبی میشن 🪱و🦨 رو میگم)🦨*چرا این آنقدر شبیه آدرینه؟ولی از اون خوشگل تره🪱*وسط کلاس یه دختره ی مو آبی توجهم رو جلب کرد که کنار یه دختره ی مو نارنجی می‌نشست

پایان ببخشید اگه کم بود