مرینت آدرین عشق معجزه آسا 4

اینم پارت 4

دیدم لایلا با چاقو پیش مرینته ومیخواد اون رو بکشه من که جوش اورده بودم فکر کردم و گفتم این دختره یه تختش کمه دیگه راهی ندارم تبدیل شدم و اون رو گرفتم به برج ایف رفتم و اون رو گرفتم و گفتم ای دختر یک ابر درغگو هست و همه رو گول زد اون به ارباب شرات کمک می کنه ومیخاست یک نفر رو بکشه و بعد اون لایلا با چوقوش زد به من منم که داشتم خون ریزی میکردم و با عصبانیت با پنجه برنده زدم به اون

اون پودر شد من رفتم پیش مرینت اون بیدار بود داشت من رو توی اخبار میدید از زبان مرینت آدرین لایلا رو پودر کرد وای یک لحضه آدرین رو دیدم اومد گفتم سلام اون گفت سلام مرینت راستش من من معضرت میخوام اون می خواست تو رو بکشه

من گفتم اون حقش بود از زبان آدرین راستی مرینت پدرم امم با رابطه من وتو موافقت کرد مرین گفت جان گفتم اون میخواد با ناتالی از دواج کنه

من برای پس فردا به یک شو مدلینگ دعوت شدم در نیویورک من میخوام بگم که تو رو به عنوان طراح خودم انتخاب کنم از زبان مرینت داشتم شاخ در می اوردم

من گفت آدرین ممنون آدرین گفت مرینت لباس طراحی باید برای من بکنی خب می تونی این کار رو بکنی خب آره راستی من کلی لباس برای تو طراحی کردم آخه چه جوری مرینت آدرین عشق با آدم خیلی کارا میکنه

مرینت بیا بریم مدرسه همه هویت من و تورو فهمیدن وای راستی تی کی کجاست تیکی تیکی از زبان آدرین او یادم رهت اینم گوشواره هات

سلام تیکی دلم برات تنگ شده بود مرینت ممنون

خب دوستان بریم برای پس فردا چون مرینت میره به نیویورک آدرین میگم تیکی گفت که یک ورد هست که حافظه دوستام که از هویت ما خبر دارند رو پاک می که بهتره که حافظه اون پاک بشه درسته از زبان آدرین وردرو خوندیم و تمام شد مرینت گفت بریم به پرواز برسیم آدرین گفت نگران نباش قرار با جت بریم وای آدرین ممنون گفتم دیر میرسیم

امروز تو شو مدلینگ رفتیم من که استرس داشتم وقتی از ماشین پیاده شدیم خبرنگار ها گفتن آدرین آکرست شما با این خانم ارتباط قوی دارید عاشقشون هستید آدرین گفت آره و با هم دیگه فرار کردیم نوبت آدرین رسید و رفت آدرین گفت دعوت می کنم از خانمی که این لباس رو طراحی کرده مرینت دوپن چنگ من داشتم غش می کردم رفتم و یک دفه