اسم تست تغیر کرد چون یکی از دوستان گفتن این اسم قشنگه . من شاید فصل های 15 قسمتی تا فسل 3 یا 2 بزارم لطفا نظر بدید
از زبان مرینت امروز داشتم میرفتم مدرسه که آدرین با ماشین رسیدوسوارم کرد رسیدم مدرسه از زبان آدرین دست مرینت رو گرفتم و دویدیم داخل کلاس بعد مینو رفته بود پیش آلیا ومن پیش آدرین خانم بوستیه اومد توی کلاس از زبان مرینت درس شروع شد بعد لایلا که اومد دیگه داشتم دیوانه میشدم وآدرین دستم رو گرفت من آرام شدم اما به خون لایلا تشنم زنگ خورد لایلا شیرین زبونی هاش رو شروع کردهمه دورش جمع شدن من می خواستم برم که آدرین گفت امروز وقتشه
که دوروغگو لایلا رو هویت واقعیش توسته ما فاش بشه بعد آلیا اومد وبا شیتانت گفت کفتر عاشق من صحبت میکنم میشه بگید که مرینت واقعی کجاست آدرین که داشت میخندید گفت مرینت همینه بعد آلیا مرینت رو برد یجای خلوت گفت چته چرا لکنت نمی گیری گفتم دوست دارم بعد آدرین اومد وگفت اشتباه گفتی چون دوستم داری ومن دوستت دارم آلیا که داشت غش میکرد لایلا اونور داشت میگفت من دوست صمیمی آدرینم و آدرین یهو
دست مرینت رو کشید و برد توی راهروی مدرسه و کش موی مرینت باز شد وموهاش باز شد از زبان مرینت آدرین داد زد من این دختر رو دوست دارم وعاشششششقققم وآلیا داشت فیلم میگرفت من به آدرین گفتم من الان میمیرم آلیا دارهفیلم میگیره از زبان آدرین مرینت خیلی سرخ شده بود فکر کنم داشت کشاورزی میکرد
و من بهش گفتم چه بهتر همه متوجه احساس من به تو میشن. از زبان راوی بعد آدرین جلوی همه توی مر رسه من رو بغل کردو ب.و .س.ی.د من که که را حل نداشتم اون رو بغل کردم
آلیا که داشت فیلم رو داخل وبلاگ می گذاشت انگار یک چیزی محکم توی بدنم رفت بعدش نفهمیدم چی شد بعدی که مرینت رو بغل کردم دیدم داره خونریزی می کنه بعدش هم بی هوشه وای چی کار کنم سریع گفتم دکتر دکتر خبر کنید بعدش کسی نبود گوشیم خاموش بود وکسی از حال مرینت خبر نداشت لایلا داشت میخندید
من که نمیتونستم کاری بکنم مرینت رو زمین گزشتم و با پلگ تبدیل شدم و همه مخصوصا آلیا داشت هاج و واج به من نگاه میکرد من که وقت نداشتم مرینت رو بلند کردم وبه آلیا گفتم منتشر نکن
از زبان کاگامی امروز توی تلوزیون عکس آدرین با مرینت بود بعدش آدرین مرینت رو ب.و.س.ی.د.من که عصبانی بودم یک دفعه خبر رسید مرینت توی بیمارستان هست من که ناراحت بودم به همون پسره لوکا زنگ زدم و اون گفت الو من گفتم سلام من رو یادته گفت آره ولی الان وقت ندارم دوست خاهرم مرینت که داخل گروه موسیقی ما بهمون کمک میکرد اسمش مزینته تو اخ با دیدی که بی مارستانه میرم اونجا بعدش کاگامی گفت اون اولین دوست من بود گفت من الان میام .
از زبان آدرین رفتم بی ماستان تبید شدم و مرینت رو بردن من رفتم خونه و زدم زیر گر یه پدر اومد و گفت پسرم چرا همه جا خبر تو اون . من گفتم پدر اون الان بیماستانه من میرم پیشش پدرم گفت اشکال نداره منم میام .پسرم من قصد از دواج باناتالی رو دارم من از طرفی و از طرفی ناراخت بودم گفتم پدر شما که
مانع این رابطه نمیشید پدرم گفت البته که نه من خودم تجربه این رو داشتم دبعد رفتم پیش مرینت که یهو
ببخشید کات کردم برای بعدی 10نظر بدید منمون از پیشنهاد ها لطفا کامنت کنید😃😃😎😍🙅🙅🙏🙏🙉🙊🙊👩❤️💋👩🤝🤝
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود سریع چهار تا نظر بدید به ده برسه
سلام عالی میشه تستهای من وقتی برسی شد ببینی
تست رو دیدم عالی بود ولی جای کار داشت منم تستام جای کار داره و میتونه بهتر بشه ممنون
عالی بود
پارت بعدی لطفا
سلام
آرمیتا هستم
عالی بود❤️❤️
پارت بعدی رو بذار.
ممنون 🌹🌹🌹
جالب بود ولی غلط املایی داره