Little my love:) p7

کوکا همچی تقصیر من بود همش تقصیر من بود نباید مجبورش میکردم که الان پیداش کنیم (گریه)-جینسو ببینم چی شده بهم بگو [جیمین]وقتی وارد بیمارستان شدم کوک و جینسو رو توی بغل هم دیدم.‌‌..ناراحت شدم قلبم تیکه تیکه شد هعی بیخیال جیمین باید فراموشش کنی[جینسو]کوکا من گند زدم -جینسو بهم بگو چی شده داری نگرانم میکنی +کوکا من فکر میکنم که...

که خواهرم دارم... یعنی اینکه زندس...-جینسو چی میگی این عالیه...اما این چه ربطی به جیهو داره +فکر کنم خواهر من درواقع همون خواهر ناتنی سوکی باشه &سلام مزاحم که نشدم -عاا جبمین چرا انقدر دیر امدی &داشتم ماشین رو پارک میکردم +هومم -جینسو داشتی میگفتی +گفتم که فکر کنم خواهر واقعی من خواهر ناتنی سوکی باشه &سوکی؟؟ خواهر؟؟ ناتنی؟؟ ببینم خواهر تو زندستتت +اوه ببخشید یادم رفت بگم اره خواهرم زندست -حالا چرا خواهر سوکی +سوکی به من زنگ زد و گفت جونگ وو دنبال خواهرش بوده و خیلی تحقیق کرد و این احتمال رو داره که من خواهرش باشم منو سوکی هم خواستیم تحقیق کنیم که بعدش من سوکی رو توی خرابه ها غرق خون پیداش کردم...&وای متاسفم...-اشکال ندارع جینسو اون الان بیمارستانه تحت درمانه خوب میشه...

دکتر رفت توی اتاق جیهو و داشت معاینه اش میکرد من و کوک و جیمین هم بیرون منتظر دکتر بودیم...دلم شور میزد همش فکر میکردم الان یک اتفاقی میوفته نمیدونستم چیکار کنم...دکتر:امم خانم کیم جیهو میخواد ببینتون +هاا ب..اشه اوک...+جیهو... یهویی پریدم بغلش...اگر بدونی چقدر نگرانت بودم •ج..ی..نس...و بب...ین چ..ی به...ت می...گ...م +چی...چی شده •هر ج...ور...ش...د...ه از سو..سو.. کی دو...ری ک...ن.........+جیهو جیهووو نه نه لطفااااا...قلبش ایستاده بود دکتر آمده بود بهش شوک میزد ولی ضربان قلبش فقط یک خط بود...دکتر آمد بیرون دکتر: متاسفم ما تمام تلاشمون رو کردیم...جیه...و مرد...

خدیجه لطفا منتشر کن:/

مرگ بر اسلاید اضافه:/ امیدوارم خوشتون بیاد:» خدافظ:/