(Lady bug(part9

+ادرین -بله+میگم مارو بدون بزرگتر راه میدن تو هواپیما-نه+ نه و درد نه و کوفت -بانوی من چرا انقدر عصبانی میشی +از دست تو چجوری بریم ها ها-اععععع راست میگی ها معجزه گر اسب بهترین انتخاب چی میگی بانوی من+داشتم حرف میزدم که تیکی و پلگ باهم دیگه گفتن مرینت ایندفعه اشکال نداره این کار واسه اهداف شخصی نیست زودباشین راه بیفتین+- باشه+پاشو بریم

+پاشو پیشی من-نه+چی -میخوام خودم رو برات لوس کنم +باشه بیا سرت رو بزار رو پای من -باشه (با حالت لوس گفت) +پیشی کی بودی واییی کت نوار خیلی دوست دارمممم- منم همینطور بانوی من باورم نمیشه به تو رسیدم خیلی دوست دارم+ من خیلی بیشتر -حالا اگه من کت نوار بودم و ادرین به تو جواب رد میداد میومدی پیش من + نه - خیلی ممنونم بابت امید واریت+ ادرین تو دیگه برای من شدی دیگه اجازه نمیدم اون دختره کاگامی یا لایلا یا کلویی بیاد پیشت وگرنه خفه ات میکنم -واقعا انقدر عاشقمی بالاخره یه نفر پیداشد که من رو دوست داره +اععععع دیگه اینجوری حرف نزن همه تورو دوست دارن البته حتی کاگامی و لایلا و کلویی البته اگه نزدیکشون بشی خفه ات میکنم -واییییی غیرتی کی بودی بیا ب.ب.و.س.م.ت+سریع بغلش کردم و ل*ب*ام رو گذاشتم رو ل.ب.ش تنها جای دنیا که امنیتش از همه جا بیشتره- به خودمون اومدیم که دیدیم تیکی و پلگ نشستن دارن ما رو نگاه میکنن من و مرینت خیلییییییی خجالت کشیدیم + ل.ب.م رو از ل.ب.ش جدا کردم و دیدم تیکی و پلگ دارن مارو نگاه میکن شبیه لبو سرخ شدیمممممم

-خب بانوی من بریم + از پدرو مادرم خداحافظی نکردم - خب بکن بریم میریم توی خونه ی مرینت +مامان گریه نکن دیگه بابا تو هم همینطور تام: دارن گریه میکنن اععععععععع اعععععععع +بابا دوستم ادرین هست حواسش به من هست تازه میخوایم بریم پیش مادربزرگ (وای چرا گفتم) تام:چی ادرین تو تو تو د.و.س.ت.پ.س.ر داری سابین نگاه کن مرینت بزرگ شده سابین : خب تام معلومه بزرگ شده تام: کجاست داماد اینده مون + اعععع بابا در ظمن من باید داخل اتاقم یه چیز بردارم ی سریع رفتم و جعبه معجزه گر رو برای ادرین از بالا انداختم پایین تام: خب چیه+ بیرون منتظرمه بیرون همه مثل برق رفتن اونجا دیدن ادرین اونجاست تام:ادرینننننننن بیا بغلم دوماد اینده م - داشتم با پلگ حرف میزدم که بابای مرینت اومد بغلم کرد و گفت دوماد اینده مون راستش خیلی سرخ شدم+بابا میزاری ادرین نفس بکشه تام: ببخشید خب ادرین حواست خیلی به مرینت باشه سفر عشقولانه ای براتون ارزو میکنم +اععع بابا تام: ببخشید برین+ادرین که تو شک بود گفت : چرا گفتی ماشین بیارم ما که با معجزه گر میریم +خب اینطوری اونا شک میکردن - راست میگی بریم+ چرا جعبه معجزه گر رو انداختی اگه میشکست چی +چون میدونستم پیشیم اون رو میگره -وایییییی دلم ریختتتت + خب لوس نشو درزم پدرت رو وقتی دیدی جو تورونگیره هویتمون رو لو ندی من توی ین چند ساعت پدرم در اومد تا ارومت کنم - نه ارومم + تبدیل شو-چشم بانو پلگ پنجه ها داخل پلگ کالکی متحد شین

یه دریچه به شانگهای باز کردم+ تیکی اسپاتس ان -خانوما مقدم ترن +الان به تو چی بگم بهت بگم پیش اسب هههه-خیلی مسخره و بیمزه بود بفرمایید +چمدون هارو عمه من بیاره -ببخشید برو من میارم

-تبدیل به خودمون شدیم تو یکی از خیابان های قشنگ و جاذبه گردشگری شانگهای اومدیم امممم بانوی من اسم این خیابون چیه+خب اسم این خیابون یو یو ان هست -باشه (داره به زور جلوی خنده اش رو میگیره)+چیه چرا میخندی -هیچی(بازم با خنده) +ببین اینجا اگه به کسی بگی شبیه هم وطنات هستی کروباتت رو پاپیون میکنن-وقتی مرینت این حرف رو زد ساکت شدم خب بانوی من الان خانواده ات زبون مارو میفهمن یا باید براشون چینی حرف بزنم +مگه بلدی -چی پیشی خودت رو نمیشناسی من چینی بلدم +خوب خوبه منم چون زبون مادریمه بلدم -رفتیم دم در خونه مادربزرگ مرینت +با خوشحالی داشتم وارد میشدم که یادم اومد من دختر خاله و پسر خاله دارم وایییییییییییی خیلی من رو اذیت میکردن الانم که ادرین اینجاست واییییی ادرین- بله+ ببین جلوی خونواده ام مخصوصا جلوی یه دختر جوون با یه پسر جوون خوب رفتار کن -اوکی +زنگ رو زدم دیدم جیان در رو باز کرد گفتم وایییی اولین مرحله جیان: سلاممممممم دختر خاله چطوری خوبی خوشی سلامتی اووووووووو این اقای جوان کیه +مسخره بازی در نیار جیان این ادرینه دوستمه -امممم سلام من ادرینم و شما جیان : اووو ببخشید من چقدر بی ادبم من جیان هستم از اشنایی با شما خوشوختم - منم همینطور

بفرمایید تو +مرسی جیان-مرسی +سلام خاله جیا جیا: اووو مرینت خیلی دلم برات تنگ شده بود بیا بغلم بوس بوس +سلام خاله جسی جسی : سلام مرینت جونم بیا بغلم بوس بوس+سلام مادر بزرگ : سلام مرینت خیلی وقته که اینور نیومده بودی سابین و تام 2 هفته ی پیش اومده بودن اینجا +میدونم -وقتی در باز شد خاله های مرینت رو دیدم دیدم مرینت داره چینی حرف میزنه خیلی روون و هیچی متوجه نمیشدم اممم مرینت من هیچی متوجه نشدم +دیدی گفتم خاله و مادر یزرگ خواهشا انگلیسی حرف بزنید همه : باشه -ببخشید سلام من ادرینم د.و.س.ت.پ.س.ر مرینت همه :از اشنایی با تو خوشوقتیم ادرین +ادرین الان وقت این حرف نبود -اشکال نداره همه باید بدونن +باشه (سرخ شده بود) جیانگ : ببخشید سلام +سلام جیانگ دختر خاله ی خوب من جیانگ: سلام مرینت خوبی +مرسی ممنون تو خوبی جیانگ :مرسی +ادرین این رو یادم رفت بگم این جیانگ تنها دختر خاله من -داشتم با خانواده مرینت اشنا میشدم که مرینت گفت این جیانگ تنها دختر خاله من وقتی دیدمش قلبم تند میزد باخودم گفتم یعنی من عاشق شدم نه نه این چه حرفیه مرینت اولین و اخرین عشق من هستش رفتم باهاش اشنا شدم جیانگ : وقتی مرینت ادرین رو معرفی کرد وقتی دیدمش قلبم هزار راه رفت واییی یعنی چی اون عاشق مرینته نباید عشق یک نفر رو از یک نفر دیگه جدا کنم نهههههه

خب دوستان من تموم شد بای شوخی کردم بمون هههههه حیف که من ایموجی تدارم وگرنه این پارت رو ایموجی بارون میکردم هههه بزن بعدی

+وقتی جیانگ رو با ادرین اشنا کردم یه حسی به من میگفت که علاقه ادرین به من خیلی کم شده ولی نه نه نه نه این حرفا چیه ادرین از ته دل من رو دوست داره داشتم میرفتم تو اتاقم که دیدم جیان تنها نشسته رفتم پیشش کلی حرف زدیم و ادرین کل اون شب رو داشت با جیانگ حرف میزد حتی به من نگاه هم نکرد گفتم امشب دیگه وقتشه گفتم جیان خیلی خوشحالم کردی اونم همین رو گفت بعد گونشو ب.و.س.ی.د.م رفتم تو اتاقم که ادرین بیاد ادرین: داشتم با جیانگ کلی خوش و بش میکردم که دیدم مرینت جیان رو ب.و.س.ی.د عصبانی شدم از جیانگ خداحافظی کردم رفتم اتاقمون در رو بستم گفتم مرینت تو چت شده چرا جیان رو ب.و.س.ی.د.ی ها + من یا تو رفتی با جیانگ جونت حرف میزدی -من در مورد یه چیز دیگه با جیانگ حرف میزدم.............

جیانگ : تو مطمنی رنال :اره اون یه کوامی داشت جیانگ :پس باید باهم متحد شیم.......

خب دوستان اینم از پارت نظرات فراموش نشه