زندگی دوباره همراه بلک پینک (:۸

با توجه به آدرس رفتم خونه زنگ آیفونو زدم (خالم قبلا با مامانم هماهنگ کرده بود که میام اونجا😑) گفت: بفرمایی....... آیفونو گذاشت سر جاش _نسیم ،، این شبیه جنی نیس؟ + ما،،ما................... دوباره زنگشونو زدم سلام خانم ،،،، خواهش میکنم درو باز کنید _ بله بفرمایید تو از آسانسور اومدم بالا زنگو زدم.........

سلام خانم جنی کیم شما چجوری فارسی بلدید؟ من راستش........ چشمم خورد به یکی،،،،، یه بچه بود.... اون ،،، اون ،،،،

اون من بودم?¡¡¡

به مامان واقعیم گفتم: من ام،،،فارسی هم بلدم(خو سوال مامانه هم همین بود خودش می‌دونه فارسی بلدی پرسیده چرا و چجوری😑) آها بله بفرمایید تو

من واقعیم رو مبل بودم به یه جا خیره بودمو هیچی نمیگفتم آره ،،، من عاشق جنی بودم بخاطر همین تو شُک بودم گفتم : سلام نسیم... خوبی؟ یه نگاه کوچولو بهم انداخت،،، ب..........ل...............ه شُ.....شما چچجوری شد کککککه او اومدین ای ... ایرررران؟