
✞︎...1...✞︎در کلاس را باز کرد و با فضای شلوغ کلاس مواجه شد...بچه ها کاغذ های مچاله شده را به سوی یکدیگر پرتاب میکردند....چند نفری دور یک میز در انتهای کلاس جمع شده بودند و با یکدیگر صحبت میکردند....دو نفر بر روی سکوی پایین کلاس در حال دعوا بودند و عده ای از بچه ها دورشان جمع شده بودند....
✞︎...2...✞︎بیخیال دیگر بچه ها شد...روی نیمکتش که کنار پنجره بود نشست....سرش را روی میز گذاشت و چشمانش را بست....(فقط کمی ارامش).............
✞︎...3...✞︎امروز قرار بود خانواده ای برای انتخاب کودکی به پرورشگاه بیایند...خانم هان با کت و دامن مشکی و اتو کشیده روبه روی کودکانی که به صف ایستاده بودند قدم میزد.....لحظه ای ایستاد و دستانش را پشتش قفل کرد و سخرانی را اغاز کرد....(امروز خانم و اقای جانگ برای انتخاب فرزند به اینجا می ایند...از همگی شما میخواهم شایسته رفتار کنید....از هیچکدامتان نباید خطایی سر بزند....این بحث اینده شما است....میتوانید با رفتار ناشایسته کاری کنید که تا سن قانونی در اینجا بمانید....و بعد از ان دیگر کسی نیست که سرپرستی شما را به عهده بگیرد......)......و حرف هایی که هر بار تکرار میکرد...سرپرست ها هرکدام یک کودک را اماده میکردند...هرکه بهترین لباس خود را پوشیده بود و آراسته در سالن انتظار نشسته بودند....تا اینکه درب سالن باز شد و دو نفر وارد سالن شدند.......

عاخیಥ‿ಥ...دلم براتون میسوزهಥ‿ಥ💔...چون نویسنده ای مث من گیرتون اومده....خودم میدونم انتظار کشیدن برای داستان چقدددددر سخته😐🧃و اینم میدونم خیلیییی کم بود...شهیدم نکنین پلیزಥ‿ಥ✨ولی خب.....از ادم بد قول ازین بیشتر نمیشه انتظار رفت😐🧃به هر حال....هر وقت وقت کردم مینویسم...😐🧃(بعدی انچه خواهید خواند)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بالاخرههههههمشوخوندم😂😐
خیلیداستانهخوبیهههه😂🧡🦋
منتظرپارتبعدشهستم^•^💛
افرییییین😐😂🧃
ادامش...اگه دوباره رد نشه 😂💔
پارت بعد(┛ಸ_ಸ)┛彡┻━┻
امتحان دارم حاجیییییییییی
به اندازه کافی خراب کردم 😐💔
این یکیام خراب کنم شب باید مهمون گربه های کوچه باشم😐💔
بد تر از من نیستی قراره اصلی ترین درسمو زیر ۱۰ بشم(┛✧Д✧))┛彡┻━┻
تو یه درسه....منی که نمره های کلاسیمم نابوده باید چیکار کنم؟😐🧃
من کل ترم اولا عملا نبودم😐💔
اصا عالی😐💔
چرا کمهههههه(ノಠ益ಠ)ノ
چرا بعد ۶ روززز دیدمممممم༼;´༎ຶ ༎ຶ༽
خدایی چراااااااا(༎ຶ ෴ ༎ຶ)
حالا عر نزن سیل بردمون😐🧃
مهم اینه ک دیدی😐🧃
باش(^._.^)ノ
چرا بشم نگفتی پارت جدید اومدهههههههههههههههه😐
توی پینو وات سرگرم بودی😐😂🧃
دلیلییی نوموشهههههههه
حتی دارم هسته اتم میشکافم باید بگی بخونم🗿🗿🗿🗿✨
باش😐🧃
اینبار در جنگ تن به تن هم اگر حضور داشتی.....
بهت میگم😐😂🧃
آورین حالا شد🗿😂✨
راسی پارت بعد بلک دایموند چی شد؟
بخوام صادق باشم....هنوز ننوشتم😐🧃
ولی سعی میکنم زود تر بنویسمش
اول وقتی دیدم ۴ تا اسلایده بهم شوک بزرگی وارد شد...
بعد وقتی دیدم اسلاید دوم کلا سه خط و نصفیه احساس مرگ کردم😐😂
رفتم اسلاید بعد طولانی بود خوشحال شدم بعددد که رفتم اسلاید آخر دیدم داستان نیست کلا شکست عشقی خوردم😐😂💔
کم بود خدایی 🥲 اما اشکالی نداره درک میکنم سخته نوشتنಥ_ಥ
در کل بسیی زیباಥ‿ಥ♥️
عدالت نیست من بقیش رو میخوامم🥲💔
هعی....بمیرم😐💔 نالاحت شدی؟ಥ‿ಥ💔
عب نداره بزرگ میشی یادت نمیرهಥ‿ಥ🤍✨
یسسس...نوشتن توی این موقعیت خیلی سخته😐💔
این روزا انقد نکته وو جزوه مینویسمو درس میخونم کلا به فنا رفتم....مچ و انگشتای دست راستمو احساس نمیکنم😐💔
مرسییییಥ‿ಥ✨
بقیشم میذارم...اصاااا خودتو نگران نکن😐🤝🏽
ولی قول نمیدم چه روزی بزارم...پس هر موقع وقت کردم...اینجوری کم بزارم ولی زود زود بهتر از اینه که دیر دیر بزارم😐🧃
خدانکنه بمیری😐💔... اندکی 🥲
😂بله بله
میفهمم الهی🥲 کاشکی این امتحانات زودتر تموم شه از شرشون راحت شیممم
چشم نگران نمیکنم😐😂♥️
آره اینطوری بهتره ممنونننಥ‿ಥ
حیح آفرین عاالی بود😂😐💕
دومین لاایک و اولین کاامنت😂🌿
حیح مرسیಥ‿ಥ🧃✨
یکی از خوبیای تستای من اینه😐🧃
شانس اول شدن زیاد هست😐🧃