عشق در یک نگاه ⏲ پارت ۶

ا\ت: جدا ۰۰۰ ته: جدا چی😂.ا\ت: هیچی. اوه راستی یادم رفت تولد آساهیه امروزززز تهیونگ: کی🤨 ا\ت: دوستمه ته: اسمش پسرونس از کی تاحالا دوسته پسر داری؟؟ ا\ت: الان خودتو کوک و جین هم پسرینااا😂 ته: خوب ما هم تیمی هاتیم. ا\ت: باشه بابا غلت کردم آساهی سولوئیست جدید کمپانیه پسر خوبیه خیلییی کیوته ته: آها 🙄 منم برگ هویجم. ا\ت: مگه هویج برگ داره😐 حسودیت شد چرا😂 خوب توهم جذابی ولی اون کیوته ته: از نظر تو هات یا کیوت ا\ت : هات. ( اگر منظورمو گرفتین به خدا بسپارینم اگرم بچه مثبتین دیگه نمد ولی ا\ت منظور تهیونگو نگرفت😂😂 منحرفانه بودااا)

( ساعت ۴) کوک: ا\ت هنوز بیمارستان بود مگه وقت ملاقات ساعت ۳ تموم نمیشه؟ ولش اصلا به من چه نکنه تون پسره سولوئیست جدیده رو دوست داشته باشه؟ نه بابا اون فقط طرفدار ا\ت بود نه چیز دیگه پس کی ۰۰۰ چقد فوضول شدم به من چه هرکار میخواد بکنه😒 ولی چرا حسی بهم نداره نکنه رازمو میدونه ؟ وای نه کسی نباید ازش خبردار شه ( فلش بک : آجوما من نمیخوام قاتل شممم آجوما: کاری از دستت بر نمیاد باید کار پدرتو ادامه بدی این یه رسمه کوک: من این رسمو تموم میکنم چرا من؟ آجوما: اگر ادامه ندی پدرتو میکشن کوک: خوب بکشن به من چه من میخوام آیدل شم نه یه مافیا!) ( از اون روز کوک مافیا شد و تا ۲۱ سالگی قاتل محسوب میشد)

معلومه اگه کسی بدونه کلی هیت میگیرم و گروه بخواطر من دیبند میشه. ( بریم سراغ آساهی🏃🏻‍♀) آساهی: امروز تولدم بود میخواستم به ا\ت بگم ولی نه جواب پیام میداد نه اومد کمپانی صبر کردم بعدا بگم ا\ت: خوب تهیونگ تو که پسری بگو سلیقه پسرا چیه ته: برای چی ا\ت: خوب تولد آساهیه دیگه. تهیونگ: خوب من چه‌ بدونم برو براش ساعتی چیزی بگیر ا\ت: خیلی ممنون خودم نمیدونستم😐 تهیونگ : 😐😂. راستی کی مرخص میشم؟؟ ا\ت: فردا. ته: چیییی مگه من چمههه. ا\ت : 😐🔪😑 ضربه خیلی بدی بهت خورده. ته: چقد منتقی😐 ا\ت: خواهش. چییی ساعت ۴ هستتتتتت من باید برم شیرموزززز. تهیونگ: خدا شفات بده باییی ا\ت: قودافیس ( با همین لحن😂) تهیونگ: خل و چل

ا\ت: با تهیونگ خداحافظی کردم رفتم خونه لباس مباسامو عوض کردم رفتم یچیزی برای آساهی بگیرم از صبح اصلا گوشیمو نگاه نکردم 😐💔 ۳۴ تا پیام از آساهی 😐

( عکس پیام ها) ۳۴ تا پیام فقط برلی همینا😐 جواب دادم ا\ت: سلام ممنون تو چی باشه میام. ( ۱ ساعت بعد) ا\ت: بلخره بعد صد سال یچیزی تونستم پیدا کنم.

( بریم سراغ شخصیت جدیددد) ا\ت: گوشیم زنگ خورد جیهون بوددد 💃🏻💃🏻 ا\ت: الو. جیهون: الو سلام ا\تتتت ا\ت: سلاام خوبیی جیهون : مرسی تو چی. ا\ت : مرسی چه عجب بلخره زنگ زدی جیهون: ا\ت دارم میام سئول ا\ت: چییی جداااا جیهون : ارههه ( کلمه هارو میکشونم بخواطر اینکه دارن با دادو جیغ حرف میزنن😂) ا\ت: کی میرسی؟؟ جیهون: پس فردا ا\ت: 😐🔪

خوب این پارتم تموم شد⛱ فعلا فکر کنم از ۵ تا ۷ مسخره باشه خوب من کشتن کشتنیه بیشتر دوست دارم 😂و از ۷ به بعد اینجوری میشه اسلاید بعد معرفی جیهون👈🏻

اسم : جیهون. فامیل : پارک. سن : ۲۶ ( سه سال از ا\ت: بزرگتره) بهترین دوست: ا\ت.