
سلام دوستان حالتون چطوره امیدوارم خوب باشین.لطفا حتما به من بگین فصل 3 داستانم رو بنویسم یا نه.😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
از زبان مرینت:وای ماریا.اومدم بغلش کنم که فلورانس گفت هوی هوی نیاین نزدیک ایندفعه دیگه باش شکسته گچ رو نمیبینین.آدرین گفت چطوری پیداش کردین؟فلورانس گفت به راحتی عکس ماریا رو به رزیتا نشون دادم اونم رو ماریا تمرکز کرد و پیداش کرد.من به آلفرد نگاه کردم و دیدم کلش تو بشقابه.ماریا گفت این چرا کلش تو بشقابه؟آدرین رفت سر آلفرد رو آورد و بالا و دید بیهوشه.پدرم گفت یا خدا غش کرده از خوشحالی.بعد همه زدیم زیر خنده.ماریا گفت حالش بد نباشه.من گفتم نگران نباش تو رو دیده اینجوری شده.بیدار میشه.فلورانس ماریا رو میبره تو اتاقش و میزاره رو تخت.بعد میره آلفرد رو هم میزاره ک*ن*ا*ر ماریا.
از زبان آلفرد:یهو دیدم فلورانس ماریا رو آورد بالا.خیلی خوشحال بودم.یعنی اینقدر خوشحال بودم که چشمم سیاهی رفت و دیگه چیزی نفهمیدم.وقتی بیدار شدم دیدم ماریا کنارم نشسته.بلند شدم.ماریا گفت اوه عشقم بیدار شدی.من گفتم آره.چقدر خواب بودم؟ماریا گفت الان ساعت 12 ظهره.من گفتم 12 ظهر.بعد گفتم حالا بیخیال بعد ماریا رو محکم ب+غ+ل کردم و با بغض گفتم ماریا چرا اینکار رو کردی؟مگه بهت نگفتم که مرقبتم پس چرا اونکار رو انجام دادی؟چرا؟میدونی تو این یک روزی که نبودی چی کشیدم.نابود شدم ماریا نابود.میدونی یعنی چی.ماریا گفت ببخشید آلفرد.
ماربا گفت ببخشید آلفرد.متاسفم.اما اون هیولا خیلی قوی بود و تنها راهی بود که میتونستم هم به شما و هم به پاریس کمک کنم.ببخشید آلفرد اما همون اندازه که تو از دوری من نابود میشی منم از دوری تو نابود میشم.بهد دیدم اشک های ماریا داره میریزه.من گفتم حالا ولش کن.بعد دستم رو کشیدم رو گونش و اشکاش رو پاک کردم.بعد خیلی محکم ب+غ+ل+ش کردم.ماریا داشت خفه میشد.ماریا گفت آلفرد خفه شدم چرا اینقدر محکم ب+غ+ل+م میکنی؟من گفتم تو یک روز کامل از من دور بودی و من ندیدمت و نتونستم ک+ن+ا+ر+ت ب+خ+و+ا+ب+م پس فکر کردی میزارم الان از دستم در بری.
از زبان آدرین:من و مرینت هم رفتیم تو اتاقمون تا یکم استراحت کنیم.من گفتم عشقم حالا حالت چطوره؟بهتری یا نه؟الان که دیگه دخترعمه تون هم برگشته.مرینت گفت من خوبم پیشی کوچولو.آخ گفتم پیشی کوچولو یاد متلک هات افتادم.من گفتم منم یاد بانوی جدیم که دلم رو میشکست افتادم.قیافه مرینت از لبخند به ناراحتی تغییر کرد.مرینت گفت الان میخوای من رو عصبانی کنی.من عاشق آدرین آگرست بودم و تو هم عاشق لیدی باگ بودی.حالا میشه به من بگی من باید چیکار میکردم؟من گفتم بانوی من بیخیال الان مهمه که به هم رسیدیم.مرینت گفت آره.آدرین چرا چشمای سبز خوشگلت اینقدر کشنده هست؟من گفتم واقعا؟نمیدونم خدادادی بوده.یهو.....
یهو گوشی مرینت زنگ خورد.مرینت گوشی رو برداشت.از زبان مرینت:آلیا بهم زنگ زد منم جواب دادم.من گفتم سلام.آلیا هم گفت سلام.من گفتم آلیا کاری داشتی؟آلیا گفت نه همینجوری بهت زنگ زده بودم که ببینم تو اون آقای آگرست چطورین.من گفتم هممون خوبیم.بعد از کلی صحبت قطع کردم.آدرین گفت چقدر صحبت کردی عشقم حوصله من سر رفت.من گفتم حوصله تو چه ربطی به صحبت کردن من با آلیا داره؟آدرین گفت چون فقط با تو میتونم سرگرم شم بانوی من.من گفتم خوب حالا چیکار کنیم؟آدرین گفت من برای هفته دیگه بلیط هواپیما گرفتم برای نیویورک.یک هفته راحتیم.من گفتم آدرین اون چیه؟آدرین روش رو برگردوند.بعد من ناغافل پریدم ر+و+ی آدرین و ق+ل+ق+ل+ک+ش دادم و بعد فرار کردم.آدرین گفت عه حالا من رو گول میزنی.بعد اومد دنبال من و من گ+ر+ف+ت و بلند کرد و برد انداخت روی ت+خ+ت و اومد بالا سرم و ق+ل+ق+ل+ک+م داد.
از زبان لایلا:خوب خانم مرینت دوپن چنگ نابودت میکنم.میکشمت چون تو آدرین عشقم رو ازم گرفتی.قول میدم که یک روز انتقامم رو ازت بگیرم.اونا میخوان برن به نیویورک پس منم میرم به نیویورک.داشتم تو پاریس قدم میزدم که یهو پام خورد به یک چیزی.پایین رو نگاه کردم و دیدم که یک کتابه.میخواستم برم که گفتم برش دارم تا ببینم چیه.کتاب رو برداشتم و داخلش رو نگاه کردم و دیدم که یک سری رمز هایی داخلش هست که من بلد نبودم ولی میدونستم که یک چیز های مهمی تو این کتاب هست که رمزگذاری شده.پس باید کسی رو پیدا کنم که بتونه این رمز ها رو بخونه و آدرین مال من بشه و اون مرینت و لیدی باگ لعنتی رو بکشم.هاهاهاهاهاهاهاها
یک هفته بعد از زبان مرینت:من تازه از خواب بیدار شدم و دیدم ساعت هشت و نیمه.سریع آدرین رو بیدار کردم چون ساعت نه و نیم پرواز داشتیم.آدرین بیدار شد و گفت مرینت چه خبره؟من گفتم اگه ساعت رو نگاه کنی میفهمی.آدرین گفت آها.بعد کلش رو گذاشت رو بالشت.یهو کلش رو آورد بالا و گفت چییییی؟زود باش مرینت داره دیر میشه.من گفتم بریم آلفرد و ماریا رو هم بیدار کنیم.من و آدرین رفتیم تو اتاق آلفرد و ماریا و دیدیم که تو ب+غ+ل هم خوابیدن و خیلی ناز شدن.ولی مجبور بودیم این ناز ها رو بیدار کنیم.آدرین به من گفت یادته فلورانس تو رو اولین بار چجوری بیدار کرد.من گفتم آره.بعد من دم گوش ماریا گفتم ماریا مراسم عروسیتون داره دیر میشه ها.آلفرد منتظرته.بعد ماریا دستش رو آورد بالا به شکل آدم های م+س+ت گفت مخسره بازی در نیار آلفرد.من گفتم نه بابا رو اینا جواب نمیده.بعد آدرین با داد گفت ببببببیییییییییددددددددااااااارررررررر شششششششییییییییننننننن.
یهو آلفرد پرید یکدونه محکم تو کله آدرین زد.آدرین گفت آخ چه خبره داداش.مگه ساعت کوکیم میزنی تو سرم.آلفرد گفت هههههه تقصیر خودته.مجبورین اینجوری بیدارمون کنین.من گفتم بله مجبوریم.بعد هر سه تا مون به ماریا نگاه کردیم و دیدیم که هنوز خوابه.من به آلفرد گفتم آلفرد این همیشه خوابش سنگینه؟آلفرد گفت آره بمب بترکونی بیدار نمیشه.ولی همینشو دوست دارم.فقط تو خواب در اختیار آدمه.آدرین گفت ای کاش......من پریدم وسط حرفش و گفتم آدرین اگه جمله ای که داری میگی رو کامل کنی نه من نه تو.آدرین گفت ولی انصافا........من گفتم پس نه من نه تو.آدرین بانوی من غلط کردم.منم اهمیت ندادم و رفتم بیرون از اتاق.آدرین هم دنبال من میومد.
از زبان آلفرد:هه هه هه هه عجب نقشه توپی بود.یهو ماریا بلند شد.من گفتم آفرین عشقم تو نقشه کش کی بودی؟ماریا گفت نقشه کش تو بودم پرنس من.از زبان آدرین:ما رفتیم و صبحانمون رو خوردیم ولی مرینت با من حرف نمیزد.ما سوار ماشین شدیم و رفتیم به فرودگاه.من و مرینت کنار هم و آلفرد و ماریا هم کنار هم نشستن.مهمتندار اومد و گفت نوشیدنی چی میخورین؟مرینت هواسش نبود.من به مرینت گفتم عزیزم چی میخوری؟مرینت رو به مهماندار گفت من چیزی نمیخورم ممنون که پرسیدین.من ناراحت شدم.آلفرد ما رو نگاه کرد و با ماریا رفتن آخر هواپیما.منم دنبالشون رفتم.ماریا گفت به نظرت شوخی بدی بود.آلفرد گفت من اگه میدونستم مرینت اینجوری میکنه همچین کاری نمیکردم.من اومدم پیششون و گفتم خب خب خب.آلفرد گفت میدونستم گوش وایسادی.من گفتم مرض داشتین.آلفرد گفت ما فقط میخواستیم شوخی کنیم کاری نداشتیم که.من گفتم شما هم با این شوخی هاتون.رفتم و پیش مرینت نشستم.
آنچه خواهید دید:هنوز ناراحتی.......ببخشید دیگه........مرینت همش تقصیر ما بود........باشه بخشیدمت.......شما ها دیگه کی هستین.......تو هم از لیدی باگ متنفری منم ازش متنفرم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من میگم تا فصل ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰هم بنویس بابا کارت درسته
عالی بود فصل 3 هم بنویس
عالییییییییییییی تو تا 10 فصل هم بنویس عالی پرتقالی 👌👌👌👌👌