🐾🐞پارت جدید از داستان 🐞🐾
از زبان مرینت:بیدار شد دیدم آدرین توی فکر گفتم: آدرین به چی فکر میکنی؟گفتم: عزیزم به چی فکر میکنی گفت: بیدار شدی ع...ش...ق...م گفتم:آره،به چی فکر میکردی؟😊🤔 گفت:به اینکه چیکار کنم تا دوباره آن خنده ی زیبایت را برگردانم🥺 گفتم:تو پیشم باشی من میخندم 😊😊😊 گفت:من اگر نباشم هم بخند🥺🙂 گفتم:زبونت را گاز بگیر خدانکنه🥺 گفت:آییییی گفتم:چی شده 😨 گفت:زبونم را گاز گرفتم. گفتم:چرا این کار را کردی؟گفت:چون بانوم گفت پس منم باید انجام بدم😄گفتم:پس بگم بمیر میمیری؟😂 گفت:بله😊گفتم: یعنی آنقدر دوستم داری که حاضری وقتی بگم بمیر می میری؟گفت: معلومه که آره
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالی ولی یه ایراد که داری کتابی می نویسی آدم احساس مس کنه یه افغانی داره می خونه به زبون خودمون بنویس دیگه کتابی نباشه
عالی بود
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
خبر فوری پارت13بررسی دار میشود 😘
ممنون از نظر ها 😊
بعددیییییییئی سریع ذیصپنسووسپسپسصپسویپ عرررر😂😂😐😐♥
هعیییییییی
چرا دیر هم داشتن همون اول نمیشه بیاد😐
راستی من گریه گابریل رو دیدم
از ساعت ۴ تا ۸ چهار ساعته
اشتباهی نوشتی ۲ ساعت