پارت جدید هست امیدوارم خوشتون بیاد 🐞
زبان مرینت:با آدرین رفتیم بیرون من کلا چ..س..ب..ی..د..م به آدرین آخه میترسیدم که خبرنگار ها بیان😰رسیدیم به بیمارستان 🙂گبه آدرین گفتم: آدرین گفت:جانم گفتم: اگر الان خبرنگار ها آمدن چیکار کنیم؟گفت:فرار میکنیم😁 گفتم بیا نوبت مان شد.رفتم داخل آدرین را راه ندادن ازم خون گرفتن رفتم پیشه آدرین نشستم بعد سرم گیج رفت و چشمام س..ی..ا...ه..رفت ولی کمی بعد درست شد😊گفتن که جواب آزمایش آمد باورم نمیشد چی دیدم😰😰😰😰😰😰چی امکان ندارد 😰 من،من،من دختر خانواده ی دوپنچنگ نیستم😭😭😭😭😭😭😭😭😭 آدرین آمد پیشم وگفت: مرینت چه شده؟چرا گریه میکنی🥺 گفتم:آدرین از من بدبخت تر دیدی؟😭😭من دختر خانواده ی اسپارو هستم😭😭😭 گفت: چییییییییی آن برگه را بده به من از زبان آدرین: گفتم: مرینت این واقعیت داره😔😔 گفت: خدایا من چه گناهی کردم که این بلا سرم آمد😭
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
عالی
خبر خبر خبر پارت12درحال بررسی هست 😆😆😆❤️
عالی عزیزم
ممنون
عالی بود خیلی خوبه داستانت خوبه واقعا ادامه بده میدونم زیاد نوشتی ولی استکی قبول نکرده ولی بازم سیه من زیاد بنویس آخه اینطوری جالب تره 😗
باشه مرسی عزیزم 😍
سلام یک چیزی میخواستم بگم. داستانی که نوشتی را من قبل از ورود به تستچی خواندم خیلی خیلی خیلی قشنگ بود مرسی بابت داستان زیاست😍😍😍😍
خواهش میکنم