" *خانواده ارزشی داره که درون طلا پیدا نمیشه*
تا الان تو خیابونا خیلی ها رو دیدم که از زندگی خودشون متنفرن، میگن خسته شدن یا دیگه نمیتونن ادامه بدن، یا کسایی که میگن خانوادشون رو دوست ندارن.....شاید واقعا ندونم چه اتفاقی براشون افتاده ولی میدونم بخاطر کسایی که باهاشون زندگی میکنی میتونی به زندگیت ادامه بدی."
دادگاه تموم میشه.
میلبارتون پشت فرد شروع به حرکت کردن میکنه، وقتی فرد از در بیرون میره و از بین جمعیت زیاد مردم عبور میکنه لیندا، مارکوس، لئو و وایولتی که دست لئو رو گرفته بود میبینه.
قبل از اینکه نزدیکشون بشه وایولت از دور با دو به سمت فرد میاد و محکم بغلش میکنه که لیندا جلو میاد و به صورت فرد میزنه« فقط تو کار چک زدنن این خانمD:»
اشک توی چشمای لیندا حلقه میزنه: کجا بودی؟
مارکوس دست پاچه میشه و به سمت لیندا میره: حالا خیلیم لازم نبود اینجوری بهش بگی
مارکوس سعی میکنه لیندا رو آروم کنه که میلبارتون کلاهش رو از روی سرش برمیداره و به نشانه احترام یکم خم میشه: از آشنایی باهاتون خوشبختم
مارکوس: شما...کی هستین؟
فرد: یه آدم خَیر که کمک کرد از اونجا بیام بیرون و قراره بره خونشون
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
چی بگم😐🧃
داستانی که پرفکت باشه برای هر قسمتش اینجوریه😐🧃
پس نمیشه بگیم این پارت خوبه اون پارت بده...
یکم فضای خونه یا دادگاه رو توضیح میدادی درک داستان برای خواننده بیشتر بود....ولی در کل عالی بود🍇✨
هاعی سوییتی😹 من لونا هصتم•-•تازه آیدل شدم خیلی کم فن دارم🥺💔خوشحال میشم به پیجم سر بزنی کاوایی😹 حتی موزیک دبیوم رو هم گذاشتم🙂🪐خیلی خوشحال میشوم اگه فنم بشی هانی•-•
سلام😍❤️
فالو شدی💚😊
من هیون هستم از گروه ASD🤍🔮
خوشحال میشم که به پروفایلمون سر بزنی🥺🍰
و البته که فن بشی🤭
بای🖐🏻🍥