ممنون😀😀
ماریا:رفتم خوابیدم فردا صبح رفتم صبحونه خوردم آماده شدم که برم مدرسه بابا رسوند منو خودش رفت AR:🥱🥱ماریا:رفتم سر کلاس تا معلم بیاد اومد حضور غیاب کردو درسو شروع کرد کریس:بیدار شدم برای خوردن ناهار بعدش هرچی دنبال بن گشتم ندیدمش بعد
فهمیدم که من خواب بودم رفته بیرون منم رفتم بیرون راه میرفتم فکر میکردم حاک ماث کیه(AR:به نتیجه ای رسیدی کریس: نهAR:خوبه)که یهو یک اتفاق منو از فکر دراورد دیدم لیدی باگو کت نویر با اون رو برج ایفل خوش میگذروندن(فکر میکنم (اون) رو بشناسین) راهمو ادامه دادم دیدم پریدن رفتن ساعت 6:30 بود
راه افتادم سمت پرورشگاه وقتی رسیدم دیدم بن رفت تو منم رفتم نشستم رو تختم بن خیلی پوکر و ناراحت بود رفتم ببینم چشه تا رفتم سمتش گفت حوصله ندارم کریس برو اونور گفتم تا نگی چته نمیرم داد زد کریس گفتم برو اونوررررر قیافه ی من😲😲از اینم بدتر شده بود بعد شام یکم ارومتر شده بود ولی حرفی نمیزد کلشو کرده بود زیر پتو
منم نرفتم پیشش گرفتم خوابیدم فردا صبح خوب شده بود میگفت و میخندید من رفتم پیشش گفتم بن گفت ها گفتم دیشب چت شده بود حرفی نزد گفتم نمیخواد بریزی تو خودت به من بگو من دوستتم گفت دیروز کیا رو دیدم کناره یک پسره پرسیدم کیا کیه؟
گفت دختری که ازش خوشم میاد گفتم اون چی گفت نمیدونم تا حالا بهش نگفتم ازش خوشم میاد(کیا پرورشگاهی نیست)گفتم خوب شاید داداشش بود گفت شاید گفتم باید بهش بگی گفت نمیتونم هرکاری میکنم نمیشه(شده قضیه ی مرینت آدرین🤣🤣)گفتم من کمکت میکنم گفت ممنونم کریس راستی ببخشید دیشب خیلی عصبی بودم گفتم میدونم نیازی نیست معذرت خواهی کنی بعد دوباره شروع کرد ورور کردن
خب وقت خدافظیه خدافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فالوییدم
عالی بود😍
فالویی بفالو😚🌾
وقتی ناظر میشی میتونی تست بنویسی؟
دمت گرم
واقااا
دستم درد نکنه که تستو منتشر کردم😂😂
😂👌