عشق مخفی 6

مرینت: بعداز کلاس آلیا رفت خونشون من و کلویی هم رفتیم کاخ شهردار ژانکلوت ازمون پذیرایی کرد باکلویی حرف زدم و بهش گفتم هنوز نمیخوای بگی چیشده؟ کلویی: آدرین بامن قهر کرده و بهم اهمیت نمیده و بهام بدرفتاری میکنه. مرینت: برای چی بهات بدرفتاری میکنه؟ کلویی: دیروز دویدم و بغلش کردم اما گفت بهم دست نزن بعد رفتم پیشش و بهاش حرف زدم اما بهم گفت بس کن حوصلتو ندارم و بهات قهرم

کلویی: الانم میخوام برم با کیم چون کیم یبار ازمن خواستگاری کرد اما من اهمیت ندادم اما حالاکه آدرین منو نمیخواد میخوام برم باکیم. مرینت: کیم پسر خوبیه و همیشه تورو دوست داشته و بیشترازهمه بهت اهمیت میداده. کلویی: من خیلی عاشق آدرینم. مرینت: توو کیم برای هم ساخته شدین اما بهت قول میدم که برمو با آدرین حرف برنم

کلویی: راست میگی؟ مرینت: آره راست میگم قول میدم بهت. کلویی: تو خیلی خوبی مهربوتی ممنونم. مرینت: خب دیگه من برم. کلویی: خدافظ عزیزم. مرینت: رفتم پیش آدرین. آدرین: سلام عشقم😘(بوسیدش). مرینت: سلام عزیزم خوبی. آدرین: مرسی عزیزم من خوبم. مرینت: خداروشکر. آدرین: چیزی شده؟ مرینت: آره. آدرین: چی؟ مرینت: آدرین چرا با کلویی بدرفتاری میکنی و بهاش قهری؟ آدرین: کلویی یه دختر لوس و نونور و بی ادبه

مرینت: خب کلویی هم آدمه دلش میشکنه. آدرین: چی شده نکنه با کلویی دوست شدی؟ مرینت: آره بهاش دوست شدم واسه همین دارم ازش طرفداری میکنم. آدرین: مرینت عزیزم لطفا. مرینت: آدرین تو باید با کلویی مهربون باشی کلویی دوست بچگیته. آدرین: مرینت من نمیخوام با کلویی دوست باشم لطفا بس کن. مرینت: بس نمیکنم

آدرین: پس همه چی همینجا تموم شد. مرینت: چی؟ آدرین: آره تموم شد هرچی بینمون بود هرعشقی که بهم داشتیم همینجا تموم شد.

خب دوستان این پارت هم تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه تاپارت بعدی خدانگهدار😘