
بترکونید با لایکاتون فرزندان چشم پاکم ...این مهر من کو الان نمازم اول وقت نمیشه....
ا.ت:اوپاااا جین :هممم ا.ت:راستش من و تهیونگ باید درباره یه چیزی باهات حرف بزنیم جین :چیه؟ تهیونگ :خب من و ا.ت عاشق هم دیگه ایم و میخوایم نامزد بشی جین:اوووووووو خیلی بیشوری من هنوز سینگل یاع یاع یاع ولی بگذریم با پدر صحبت میکنم ۱هفته دیگه بهتون میگم ۱هفته بعد)*" آرایشگر اومد خونمون و آرایشم کرد و یه لباس نه باز و نه خیلی بسته پوشیدم یه آرایش ملایم کردم که تهیونگ اومد دنبالم تهیونگ:ا.ت ا.ت:بله؟دارم میام همینکه تهیونگ و دیدم قلبم اومد تو ....استغفرالله از بس که جذاب شده بود عررررررر تهیونگ:به چی نگاه میکنی؟ ا.ت:ها چی..هیچی تهیونگ:بیا
ا.ت:دستم رو دور دستش حلقه کردم و گفتم بریم رفتیم همه ی مهمونا اومده بودم و ما تک تک به همشون سلام کردیم و خوش آمد گفتیم ........مهمونا داشتن اون وسط میرقصیدن که کوک دستش رو جلوم دراز کرد و گفت افتخار میدی من دیدم زشته جلوی مهمونا مجبور شدم قبول کنم ولی اصلا تو چشماش نگاه نکردم تهیونگ از عصبانیت قرمز شده بود.... ۱ماه بعد)*" تهیونگ:ناخواسته عاشق ا.ت شدم امروز باید بهش اعتراف کنم خونه رو تزئین کردم و شمع و گل و.... یه حلقه الماس که گرون ترین الماس کره بود ...(ا.ت و تهیونگ تو یه خونه زندگی میکنن) ا.ت:من اومدم تهیونگ:اممم ا.ت من عاشقتم نمیدونم چطوری و کجا عاشقت شدم ولی من خیلی دوست دارم بدون تو دووم نمیارم 🥺🥺🥺 لطفا ...لطفا قبولم کن و باهام از دواج کن.... ا.ت:یا حضرت پشم دیونه شدی؟ تهیونگ:نگو که دوستم نداری ا.ت:معلومه که دوست ندارم چون ...من دیوونتم
تهیونگ سریه ل....ب....ا.....ش رو رو ل...ب....ا.....ی ا.ت گذاشت و وح...ش...ی ب...و...س...ی...د و بعد رفت سراغ گ....ر....د...ن و ت....ر..ق....و....ه ا.ت و ک..ی...س م...ا...ر....ک های ....(استغفرالله خدایا منو پشم کن اینا چیه من با این چشمان پاکم استغفرالله به حرضت عباس من اصن خبر ندارم بچه چطوری به وجود میاد اصن لک لک میارن🤫) دیگه تا تهش برین.... صبح)*" از خواب که بیدار شدم رفتم حموم و صبحونه آماده کردم و رفتم تهیونگ روبیدار کنم تهیونگاا بیدار شو عشقم ببر من چاگیاااا،یوبو،هانی، ددددددددددددددیییییییییی تهیونگ:جانم بیبی گرل بیا پایین صبحونه تهیونگ:باشه بیبی گرل ا.ت:ایییییی دوتا پا داشتم ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰تا دیگه قرض گرفتم و فرار کردم ...............
تهیونگ:ا.ت ما الان دیگه مال هم شدیم میخوام زودتر عروسی کنیم به نظر من ۱ ماه نامزد بودن بسه دیگه من دلم بچه کوچولو میخوادد ا.ت:باشه بزار برای ۱ ماه دیگه تهیونگ :لاقل بیا یه مسافرت بریم هاوایی همیشه آرزوم بود با عشقم برم هاوایی ا.ت:یاااااا چرا از دیروز تاحالا انقدر عوض شدی؟نه به این شوری شور نه به اون بی نمکی راستش اصلا فکر نمیکردم اینجوری باشی.... آنی تسو(ولش کن هیچی) بخور غذات رو ۳ هفته بعد)"* اه نمیدونم چرا انقدر حالم بده هی حالت تهوع میگیرم مسموم شدم حتما باید برم دکتر آره بیمارستان)"* دکتر:تبریک میگم شما حامله هستین ا.ت:چیییی ؟🥺 خونه)"* ا.ت:ت.....تهیونگا تهیونگ:بله جانم؟
ا.ت:....من...من..حاملم تهیونگ:چی..؟ی..یعنی من دارم ب..بابا میشم؟؟؟ ا.ت:اوهوم🥺 ا.ت بیا فردا بریم هاوایی به این مناسبت ا.ت "باشه فردا)"* رسیدیم هاوایی یه ماشین گرفتیم و رفتیم هتل بعد از ظهر رفتم از خونه بیرون و رفتن جاده ی هانا...... از دید تهیونگ)*" هرچی به ا.ت زنگ میزم جواب نمیداد دلم هزار راه رفت تا اینکه ا.ت تماس گرفت:الو ا.ت کجایی؟؟؟ ناشناس:ببخشید شما همسر صاحب این شماره هستید؟ تهیونگ:بله و شما؟؟ ناشناس :متاسفانه همسر شما تو جاده هانا تصادف کردم و ماشین آتیش گرفته تهیونگ:چ...چی....ا..الان..می.م..میام با تموم سرعت رفتم اونجا و ماشین رو دیدم که داشت میسوخت زانوهام سست شد و افتادم رو زمین.... ا......ا.ت.... ۱ روز بعد)*" جناب کیم ما نتونستیم جسد رو شناسایی کنیم شما خودتون یه نگاهی بندازید ...
بقیش نتیجه...🤫😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
100
99
98
97
96
95
94
93
92
91