خب اینم پارت چهارم پارت بعد با 25 نظر میزارم
بریم سراغ داستان
داشتم میرفتم بالا که دیدم یه پیرمردی زیر بارون داشت میرفت و چتر هم نداشت بعدش چتر مو بهش دادم رفتم تو مغازه انگار درو برای من بازگذاشتن رفتم تو در و بستم رفتم بالا دیدم هنوز بیدارم گفتم سلام آقا و خانم دوپن من مرینت هار... یعنی دوپن چنگ هستم اونا هم گفتن سلام عزیزم میتونی مارو مادر و پدر صدا بزنی من گفتم باشه مامان ( نویسنده : واقعا که به همین زودی خانوادتو فراموش کردی مری: نه بابا ولی اینا خیلی مهربونن نویسنده : باشه بابا ) گفتن اتاقت طبقه بالاست میتونی وسایلتو بچینی اگه کمک خواستی بگو تازه زود بخواب فردا باید بری به مدرسه گفتم اوم باشه ممنون شبتون بخیر رفتم بالا اتاق خیلی کوچیکی بود ( نویسند : بچه ها منظور از اتاق کوچیک نسبت به اتاق قبلی مرینت بود ) وسایلمو گذاشتم رفتم خوابیدم صبح زود پاشدم اومدم پایین دیدم بوی ماکارون های خوشمزه میاد رفتم گفتم صبح بخیر به به عجب بویی راه انداختین سابین گفت صبح توام بخیر عزیزم بیا صبحانتو بخور منم رفتم صبحونمو خوردم رفتم آماده شدم رفتم مدرسه زنگ خورده بود تو رفتم تو کلاس خانم بوستیه گفت : بچه ها امروز یه دانش آموز جدید داریم خودتو مغرفی کن گفتم سلام من مرینت دوپن چنگ هستم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
قابل توجه دوستان یونجه رنگش سبزه نه طلایی
سلام عالی بود میخوام پارت بعد را ببینم ولی فکر نکنم بزاری چون دو هفته گذشته
ممنون گذاشتم در حال بررسی
عالیییییییییییییییییییی بود 😍😍😍😍
منتظر پارت بعدی هستم
و تمام پارت های داستانت رو خودندم خیلی قشنگ بود 😍😍😍
ممنون
سلام
عالی بود❤️❤️
پارت بعدی رو زود بذار
اگه خواستی به تست های منم سر بزن 🌹
سلام عزیزم پارت بعدی رو گذاشتی ؟
اگه گذاشتی چند وقت تو برسیه
داستانت عالیه
گذاشتم 4 روزی میشه تو بررسی
راستی بچه ها عکس پارت قبل عکس مارک
عالیه ولی جیک کیه ؟؟
ممنون
مارک و جیک ماگنولیا برادرو خواهر های مرینتن
پارتت بعدییییییی
حتما ولی من تا الان 4 پارت گذاشتم ولی خب خیلی کم نظر میدید 😥😥😥
عالیه
ممنون مرسی