داستان Black Pink💜💝

سلام کیوتی اومدم با پارت دو داستان Black Pink 💜💝 حتما تا آخر بخونش💎

لیسا: یوهووووهااا جیسو:یوهوووهاا ها جنی:واییی رزی: وایییییی جیسو لیسا: هرررررررر دیدین چقدر خر بودین جنی:بمیرین رزی:اوففف اول صبحی شروع کردین لیسا:شروع شد باز با اول صبحی رزی:اصلا از سر لجت میگم اول صبحی اول صبحی اول صبحی اول صبحی اول صبحی جنی:بسه بیاین صبحانه جیسو: برین بشوریم دست و صورت رو بعد صبحانه جنی:چشم مامان رزی:باشه مامان لیسا:بیاین دیگه رزی:الا میایم دیگه

لیسا:رزی عسل و خامه رو بیار اونارو یادم رفت رزی:عمر دیگه ای نیست لیسا: اامممم نون هم بیار رزی: 😐😐😐😐 جنی: بیار دیگه رزی: خب بابا (بعد از صبحانه💜💝💎) جیسو: آخيش چه سیر شدم جنی:آره والا گفتی رزی:منم هنوز گشنمه لیسا: رزیییییی رزی:بابا باش من اصلا سیر سیرم اوفففف جیسو:جنی بریم عروسک بازی جنی: بریم (بعد از رفتن جیسو و جنی در اتاق) لیسا:آخ جون رفتن ولی خیلی لوسن رزی:آره بیا مابریم رو تخت بپریم لیسا: بریمم (بعد از 1 ساعت)

رزی:گشنمه بیاین بریم رستوران لیسا:آره بریم (بعد از رسیدن به رستورات) جنی:بچه ها اونجارو ببینید لیسا:اونا گروه بی تی اس هستننن رزی: خب حالا تو چته آروم بگیر چیه مگه جیسو:راست میگه دیگه ( بعد از خوردن غذا) لیسا: بچه ها بریم پارک رزی: آره خوبه جنی: آره خوبه بد نیست بریم بازی کنیم جیسو: مگه بچه ای تو جنی: اوففف رزی: اصلا بریم ورزش لیسا: آره خوبه ( بعد از گردش و رسیدن در خانه) لیسا: وای خیلی خوش گذشت ولی زمان دیر میگذره جنی: آره ولی بهتره جیسو: خب هنوز ساعت 17 هست رزی: وای نه خوب شد گفتی من 10 دقیقه دیگه قرار دارم لیسا: با کی شیطون رزی: مرگ بابا لیسا: فهمیدم جیسو:عه خب اون کیه لیسا لیسا: جیمین دیگه رزی: من با لیا قرار دارم و دیانا و رکسانا جنی: خب حالا برو

(بعد از 2 ساعت) رزی: هاییی جیسو: سلامم لیسا: هلو جنی: سلام چطوری خوبی رزی:ممنون بچه ها بچه ها براتون کیمچی گرفتم برای ناهار جنی: خدای من آخ آخ یعنی نمیدونی من بدم میاد رزی: بابا واست برنج و سیب زمینی گرفتم جنی: اوکی ممنون لیسا و جیسو: بریم بخوریم جیسو :یو هو رزی: ( تو دلش) آخ جون الان لیسا میسوزه😐😉🤣) لیسا: واییییییییییییییییی🤢🤢🤢

خب کیوتی منتظر پارت بعد باش💎💝💜 خب یک چالش:اگر نظر ها به 5 رسید پارت 3 رو براتون میزارم🧁 چالش 2:رنگ مورد علاقه جیسو چیست؟ 💎💝💜🧁🤩🏳️‍🌈😍 💜خداحافظ 💝