
هانا توی اتاقش نبود پس باید برم اون موبایل رو بردارم رفتم سریع اون رو برداشتم و یواشکی برمش تو اتاق اونجا مخفیش کردم تا یک ساعت دیگه که قرار بود برم پیش نی یانگ بلاخره اینم تموم شد نفس عمیقی کشیدم به طوری که فکر کنه من از اون سر راه رو اتاق ها اومدم سریع رفتم. اوووووف رفتم توی اتاق خودم زنگ زدم به جسیکا .+ جسیکا باید بگم هیچ کس مثل تو نمیتونه انقدر خواب بازی کنه &هههدارم لوس میشما بعدشم مگه من کار اونقدر بزرگی کردم فقط رفتم ادرسش رو پیدا کردم .جسیکارو بغل گرفتم آخ خواهر کوچولوی خودم« اونا هم سنن این عادت میا هست» &میا تو رو خدا همه چی رو برام تعریف کن به خود خدا قول میدم که کسی نفهمه ؟+ خوب قبلا که پدر ج ک داشت با تلفنش حرف میزد و اواین شبی که تو خونمون بود دیدموشون & واقعا منم از پدر ج ک انتظار نداشتم . بعد از کلی حرف زدن برای گردش رفتیم بیرون و خاطرات هم بچه گی و هم الان رو زنده کردیم
بعد رفتیم توی کافه ای که جلوی مدرسه قدیمون بود یادش بخیر ما مشتری های قدیمی اینجا بودیم پس تخفیف هم داشتیم نشستیم همون جا سر اون میز که با هم آشنا شدیم و به مدرسه نگاه کردیم خیلی لحاظات خوبی بود که یادم اومد با این موبایل رو باید روشن کنم هرچی رمز داشت رو زدم فایده نداشت بردیمش یه جا برامون بازش کرد فقط و فقط یه دونه شماره تماس توی مخاطبینش داشت اون حتی سیم کارتش رو هم در آورده بود عجب ماریه ای خدا زنگ زدم به نی یانگ و بهش گفتم که چی شده و خط رو براش فرستادم اوفففف لحظات خوبمون رو از بین بردم اعصاب خودم هم خراب شد اوف من چیکار کنم دلم برای جانی کوچولو با اون دست های نازش میسوزه چه زنیه این 😑 دیگه بهش فکر نکردم موبایل رو برداشتم و رفتیم تفریح به جا هایی که وقتی بچه بودیم رفتیم خیلی خوب بود تموم خاطراتمون زنده میشد جسیکا انقدر عکس گرفته بود که حد نداشت هر نیم ساعتی میگف نگاه کنم😂😑 واقعا دلم خیلی برای بچه گیم تنگ شده دلم میخواست الان دختر پنج ساله باشم اما بازم با جونگ کوک آشنا بشم نمیخام تنهاش بزارم
هیچوقت اون لحظه رو یادم نرفت که توی پارک اون پسره ک راشخ قبلیم اومدن بود که منو عاشق خودش کنه چطور ضایع شد مثلا میخاست مثل این خفنا مو هاش رو بزنه بالا که با صورت رفت تو جوب انقدر از اون موقع گفتیم و خندیدم که © باورم نمیشه میا+شما ©منم جانگ سی دی + اینجا چیکار میکنی ©خوب باید بگم که من هنوز هم عاشق تو ام میا میخام بگم میتونیم با هم بریم بیرون . دستم رو بالا آوردم و + اون اگر بفهمه که همچین غلطی کردی تو رو زنده زنده دفن میکنه ©چ.. چی تو کی ازدواج کردی + تا چند وقت دیگه میشه چهار ماه حالا هم گم شو . بلند شد و ازم عذرخواهی کرد و رفت + من بیام به تو بله بدم چی فکر کردی احمق &ولش کن بیا بریم ولی گفته باشم خیلی پیش تو در گیرن +چی میگی & خیلی خاطر خواه داریا 😉😂+ببند دهنو دوباره دراه چرت و پرت میگه
راه افتادیم رفتیم به سمت یه موزه خوشکل دشتیم همون جوری نگاه میکردیم و میچرخیدیم که هانا رو دیدم به جسیکا نشونش دادم & واااو این خیلی خوشگله زدم بهش تا دهنش رو برنده که یکدفعه یه مرد اومد اونا دست هم رو گرفتن خیلی سریع ازشون عکس گرفتم که ببرم برای نی یانگ که اونا رو از هم جدا کنیم عجب چیزی گیر آوردم دیگه به زودی از خونه و دل عموم میری بیرون دختر عاشغال خیلی خوب شده بود راستی اون مرده کی بود به نظرم بهتره دنبالشون بریم ما هم رفتیم ماسک زدیم جسیکا کنار اونها و منم پشت سر اونها بودم تا نفهمن که من هستم داشتم قشنگ همه حرف هاشون رو میشنیدم مثل اینکه این دوتا هم رو دوس دارن خدای من این دیگه چه زنیه میدونم که همش هم بخاطر پول این کار ها رو میکنه فقط باید چشم عموم رو باز کنم تا بفهمه این زن چه آدم کثیفیه پس که اینطور با این مرد نقشه کشیدی که پول های عموم رو بالا بکشی خیلی خوب باشه ولی ما نمیزاریم
هانا و اون مرده رفتن ما هم رفتیم دنبالشون تا ادرس خونه رو پیدا کنیم که اونم پیدا کردیم + دیگه نمیتونی زندیگی عموی من رو خراب کنی . رفتیم پیش نی یانگ همه چی رو براش گفتیم و عکس ها رو نشونش دادیم € باورم نمیشه خود شما دوتا این کار ها رو انجام دادید ؟! همه این کار های من رو برادرم انجام میده راستی بهش میگم بیاد و به شما ها کمک کنه شمارت رو میدم بهش باشه + باشه . برادر نی یانگ شماره ام رو دیگه داشت میتونه بهمون کمک کنه مخصوصاً وقتایی که من نمیتونم کاری کنم آره خیلی خوبه این کار از همین الان حل شدس
اگر یکم دیگه دیر میرفتم خونه جونگ کوک نگران میشد و اگر هم بهش دروغ بگم که باید بیق رحمت رو سر بکشم
اگر یکم دیگه دیر میرفتم خونه جونگ کوک نگران میشد و اگر هم بهش دروغ بگم که باید بیق رحمت رو سر بکشم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نمیدونم چرا یاد سیب ممنوعه اوفتادم
😂😂😂 چون تو مغزم اون فیلم رو هم با داستانم قاطی کردم که این شد
خیلی عالی بود•-•
فایتینگ 🍨💕
مرسی ❤️
عاااللییی بودد 🥰🥰💜 پارت بدی رو بزااارر 💜💜
فردا یا شنبه میزارم
پارتتتت بعد عالی بود عاج❤❤
مرسی آجی فردا یا شنبه میزارم
باش🙄😪💔
چاره دیگه ندارم اگر دیدی نزاشتم بدون خو کشی کردم 😂😢
سلام عالی
شاید باورت نشه ولی من ساعت ۸ صبح تا ۱۲ ظهر نشسته م همه ی پارت های داستانت رو خوندم از پارت یک تا پارت ۳۸ یعنی این پارت داستانت خیلی باحاله 😍😘😘 ولی یخورده ژانر هیجانی و رومان تی ک شو بیشتر کن
ممنون😍😍😘😘😘😘😘😘😇
مرسی 🥰🥺
من انقد داستانت رو دوست داشتم ۳۷ پارت رو تو یک روز خوندم حتی خودمم باورم نمیشه
مرسی 🥰
پااااارتتت بعدیدددییی تروهداااا فردا سریع بزار
باشه
پارتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بعددددددددددددددددددددد پیلیزززززززززززززززززززززززز عالییییییییییییییییییییییییی بودددددددددددددددددددددد
مرسیییییییییییی مثل همیشه روزی یک پارت میزارم
چشم
عالی بود😍😍😍😍😍😍👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻💫💫💫💫
فالویی=فالویی
مرسی
عالی مثل همیشه ❤️💜
🥰❤️