
خب خب اینم پارت پنج که یک چند صد روزی میشه منتظرش هستید ...😂😂😂
از دو پارت اخر شروع میکنیم 😀 ...............کاگامی :_ من و مرینت همینجوری داشتیم این جت می دوئیدیم ، همیجوری که داشتیم می دوئیدیم گفتم : مرینت چه جوری به اون مرد اعتماد کردی ؟.. مرینت : چاره ی دیگه ای نداشتم در ضمن صداشم هم ضبط کردم عکسم ازش گرفتم در ضمن خود پست پیگیری میکنه بدو ....دیدم کنار نمایشگاه یک پاساژ بزرگ هم هست دوئیدم تو واساژ چون یک فکر بکر تو سرم بود وسایل کنسرت رو با پست فرستادم محل کنسرت وایی یادم رفت با محل کنسرت هماهنگ کنم. سریع و بدو رفتیم تو یک مغازه به فروشنده گفتم میشه از اتاق پرو تون استفاده کنم اونم گفت بله سریع گوشیم دادم به کاگامی .....کاگامی : الان من باید با این چی کار کنم ؟ ..مرینت ؛ تا من اماده میشم زنگ بزن مکان کنسرت شماره اش رو سیو دارم و بهشون بگو از طرف من زنگ زدی بگو وسایلم رو پست کردم لطفا دریافت کنن ...کاگامی : منم که کامبلا هول شده بودم گفتم باشه ...زنگ زدم الو منم از طرف مرینت دوپن چنگ تماس گرفتم .................نه اام راستش از من خپاستن چون خودشون خیلی عجله داشتند ..............ایشون دادن به من ...................بیرون تشریف دارن .........کاگامی ریگ ویگسون ( بچه ها فامیلی کاگامی یادم نیست ) بله بله .......مرینت :_ رفتم تو اتاق پُرو در ساک رو باز کردم لباس های مسابقه رو اوردم بیرون تنم کردم ده دقیقه ای طول کشید کاگامی در زد و گفت مررررینت بیا بیرون دیر شد منم سریع اومدم بیرون یک لحظه با تعجب نگام کرد گفتم بریم از مغازه دار تشکر کردم و سریع رفتیم بیرون کلاه کاسکی هم سرم بود تا اومدم از پاساژ برم بیرون تو پله ها به یک نفر بر خوردم قل خوردم پایین .،.....
فلش بک بزنیم به زمانی که ادرین از دانشگاه خارج میشع ..از زبان ادرین ........ نشستم تو ماشین و بلا فاصله گوشیم زنگ خورد یک متر رفتم رذو هوا.. گوشی رو برداشتم بابام بود ...گابریل :_ الو آدرین متاسفانه جلسه شرکت کنسل شد ..امروز و استراحت کن ... آدرین :_ آآمممم چرا ؟..
یادم نبست از کجا بود از اونجایی شزوع میکنم که ادرین تلفن و قطع میگنه که امیدوارم گفته باشم اگه نگفته بودم تو پارت بعد میگم.....ً.......گوشیو قطع کردم حب حالا بیکار شدم چی کار کنم ؟. اها مسابقه مرینت چه ببره چه ببازه میرم پاساژ تا براش یک کادویی چه بدونم یک چیزی بگیرم برم پیست .......از زبان آدرین : ماشبن و روشن کردم و راه افتادم رفتم پارکینگ و ماشین و پارک کزدم کیف پولم و گوشیم و برداشتم ...تا حالا این پاساژ نیومده بودم به نظرم بد نبوذ رفتم سمت آسانسور که دیدم پره با یک ببخشید گذاشتم اسانسور بره و تا بیاد دیدم خیلی طول میکشه اومدم از پله ها برم دیدم در شیشه ایش قفله ... اااااه پس باید از در بیرون پاساژ برم از قسمت ماشین ها مجبور شدم برم از شیب بالا برم ......
رسیدم و رفتم نگهبان گفت اقا پسر چرا برگشتید اگه داخل پاساژ نمیرید لطفا برید ماشین تون و بردارید ...دلم میخواست بخوابونم تو دهنش ...گفتم نخیر اسانسور پر بود و در راه پله ها هم بسته بود برای همین چون هوای ازاد بخورم از این ور اومدم مشکلی که آآممم نداره ؟ ( با حالت خیلی اروم و ریلکس و مثبت 😂)... نگهبان : از لهن مودبش یکم خجالت کشیدم و بهش گفتم نه برو .... آدرین : بله ....تا رسیدم دم پله ها نفس عمیقی کشیدم که یک دختر با کلاه کاسکی بالای پله ها دیدم اولش خندم گرفت اما تلفنم زد تا در اوردم قطع شد همینجوری شروع کرپماز پله ها بالا رفتن. و با وگوشیم ور رفتن تا ببینم کیه که زنگ زده .....
اما واقعا با یک چیز بر خورد کردم و اون لحظه از شدت ناگهانی موضوع محکم گرفتمش و چون اون لحظه مطمئن بودم یک فرده محکم گرفتمش که هردو مون اسیب کمتری ببینیم... همینجوری در حال پرواز بودم...😂😂😂 ( الان خوزد به مرینت و همینجوری در حال قل خوردنن تا بیان پایین 😂😂). وقتی کامل متوجه شدم که وایستاده و سنگینی اون نفر رو حس/کردم چشمام و باز کردم و با یک گلاه گاسکی مواجه شدم .....
از زبان مرینت : با کاگامی داشتیم می دوئدیدم سر راه پله ها ازش پرسیدم خب چی شد زنگ زدی ؟ ..گفت راستش خودم و معرفی کردم همه چی رو گفتم خلاصه دیگه ...😕.... مرینت : حودتو معرفی کردی ؟.... کاگامی : ازه گفت باید معرفی/کنی. ...مرینت: یکم فکر کردم و گفتم اوک شروع کردم دوئیدنداز پله ها دوئیدن پایین کاگامی هم انگار ماتش برده بود خواستم بر گردم که گنترلم و از دست دادم خوردم تا اومدم عکس العملی داشته بام خوردم به یک نفر تا خوردم بهش چنلن محکم گرفتم که نگو ..تا قل خوردیم و رسیدیم پایین وقتی مطمئن شدیم پایینیم چشامامو بتز کردم اما تا دیدم ......
خب سرنوشت ما برگشته از این به بعد میزارمش ....ناظر عزیز و محترم منتشر کن ..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام ببخشید پارت بعدی را بعد از امتحان ها منتشر میکنید یا نه؟
بله اخه میدونید من امتحاناتم سنگینه بعد امتحاناتم حتما براتون میزارم
اره درسا و امتحانا سنگینه 🤔امیدوارم موفق بشی
همچنین ممنونم .../😄💜
دیبام خوشبختم از آشنایی باهات
همچنین بهار هستم ۱۴
خوشبختم بهار جون
همچنین ..
😘
سلام ببخشید پارت بعدی را بعد از امتحان ها منتشر میکنید یا نه؟
عالی
سریع بعدی هم بزار
ممنونم چشم داداش ..😁
خواهش
آفرین آجی جان...😁
عالیییی بود عاجی 💚
ممنونم ☺💜
اجی یک سوال ناراحتی/!؟
آخه اجی چند روزه عکس پروف تستچی ات و اسم های غمگین میزاری
اره:)ناراحتم:)کسی نیس باهاش حرف بزنم
اجی اونا رو نمیخواد آدم حساب کنی بیا با خودم بحرف ..😂💖
هییییی ولش کن فردا میخوام برم پیش مشاور
برو آجی من به مشاور زنگ زدم گفت افسرده ای ولی من باور ندلرم...😌👌💝
هستم دیگه :) دعا کن زود خوب شم بشم همون نگار قبل :)
نگار خودمی زود حالت خوب میشه ایمان دارم اجی ..😌👍💗
سلام آجی نگار خوبی ؟ حالت بهتر شد خیلی نگرانتم ...😕
سلام عاجی خوبم نگران نباش
رفتی مشاوره ؟ چی شد ؟
نبود باهاش آنلاین میحرفم ولی شنبه میرم حضوری
فردا شنبه است ابجی موفق باشی بی خبرم نزار...
ممنون تو هم موفق باشی چشم
عالییی بود
ممنونم بالاخره منتشر شد ..😂😂❤