
بچهها این پارتم کمه
رسیدیم بیمارستان اونا رو سریع بردن داخل ما هم دنبالشون میرفتیم اونا رو برای شستشو دادن معده بردن ما هم توی راه رو نشستیم 🚶🏻♂️🚶🏻♀️ یعنی کار کی بود ! +جونگ کوک به نظرت کار کی بود؟ ج ک تو ذهنش : چطور بگم شاید کار مادرم باشه آخه اون زن هیزی هشت امکانش هست هر کاری کنه + جونگ کوک ؟؟؟_ نمیدونم شاید کار دشمن های بابام باشه معلوم نیست اون زنه رو هم گرفتن شاید اون جوری بشه فهمید + آره خدارو شکر که بلایی سر جانی نیاورده میگم بفرستیمش چکاب تا خیالمون راحت شه؟_باشه جانی رو بردم پیش دکتر اون هم کار های لازم رو کرد خدا رو شکر اون کسی که این کار رو کرد دشت به بچه نزده
چکاب جانی رو بغل کرد وای خدا چه ناز و خوردنیه اما الان جاش نیست بچه رو بغل کردم و رفتم پیش جونگ کوک _جانی حالش خوبه ؟؟+ آره آره چیزیش نیست_ خدا رو شکر شاید اون عوضی کاری باهاش کرده؟!+نه نه سر تا پاش رو چک کردن _خوبه ✨✨✨✨✨ منتظر بودیم که اونا حالشون خوب بشه دکتر اومد بیرون : سم خیلی قوی خوردن اما نگران نباشید چون که یک رو از بدنشون خارج کردیم اما هنوز به هوش نیامدند _خیلی از شما ممنونیم : خواهش میکنم وظیفه ام بود _میا تو جانی به نظرم بهتره برید خونه زنگ میزنم به جیمین که با جسیکا بیان پیشت به نظرم یونگی هم بیاد خوبه چون اون شاید بتونه کمکمون کنه +خیلی خوب _الان زنگ میزنم تا بیان دنبالت شاید اونجا امنیت نداشته باشه +باشه
جونگ کوک: زنگ زدم به جیمین و یونگی اونا هم قبول کردن جیمین اول میره دنبال جسیکا و با یونگی میان اینجا منتظر بودیم که اونا اومدن #سلام &سلام ؛ سلام _سلام خیلی ممنون که الان ولم نکردید #این چه حرفیه ؛ وای خدا شما کی بچه دار شدید _عاع داداش دیروز شروع کردیم امروز ۱ سالشه 😒؛خیلی خوب شوخی کردم #میا بیا بریم +باشه ... میا باهاشون رفت به جسیکا جیمین و یونگی اعتماد داشتم که اون رو فرستادم که باهاشون بره🚶🏻♀️ امکانش هست کار مامانم باشه باید مطمئن بشم بلند شدم رفتم سمت ماشینم تو پارکینگ و رفتم سمت خونه اون زن 🚗 اعصابم خیلی خورد بود خدایا چکار مادرم نباشه خدایا کار اون نباشه ، هرچی میگذشت پام رو بیشتر روی کار فشار میدادم
رسیدم به خونش رفتم محکم در زدم ✊🏻✊🏻✊🏻 مادر ج ک : داشتم رژ لب میزدم که یه نفر محکم در رو کوبید که باعث شد سه متر بپرم هوا ¶ کیه کیه اومدم آروم .. در رو باز کردم که با جونگ کوک رو به رو شدم ¶ عاعا سلام پسرم چرا اینجوری در میزنی؟😕 حولم داد و اومد داخل ¶ ای بابا چی شده ؟ _تو باید بگی چرا این کار ها رو میکنی ¶من چیکار کردم بهم بگو چیکار کردم که خودم هم نمیدونم ؟_اومدی به یکی از خدمتکار ها سم دادی که بریزه تو غذای سون ریو بابام و پرستار بچه 😠¶ اما پسرم باور کن این کار من نبود _مگه تو بزرگترین دشمن بابام نیستی ؟ خانم نی یانگ ¶ جونگ کوک دارم ناراحت میشما _شو شو به درک من ازت بدم میاد 😠
¶ جونگ کوک وایسا پسرم سه لحظه صبر کن . دنبالش رفتم و دستش رو گرفتم که محکم دستش رو کشید _گمشو 😕😠¶ جونگ کوک صبر کن کار من نیست _ حالم ازت به هم میخوره 😒..... جونگ کوک رفت اههه فکرشم نمی کردم که فکر کنه کار منه پسرم دیگه هیچوقت بر نمی گرده پیشم اما کار من نبود چرا باید بیام شریک خودم رو مسموم کنم چیکار کنم ای خدا خوب معلومه با این همه کار که من برای جدا کردن سون ریو و اون مرتیکه باباش کردم خوب معلومه تقصیر خودمه زیادی پول دوستم اگر بخاطر پول بیشتر باباش این کار رو نمیکردم الان اینجوری نمیشد
جونگ کوک : رفتم سوار ماشین شدم ههه هنوز داره مخفی میکنه کار خود خودته زنیکه عوضی واقعا چرا من رو تو به دنیا اوردی 😒 کاش اصلا به دنیا نمیومدم اما بچه تو نبودم باعث میشی از به دنیا اومدنم پشیمون شم 😢 این کار ها رو باهام نکن 😭💔 هی پسر خودت رو جم و جور کن راه بیوفت ماشین رو روشن کردم و رفتم سمت بیمارستان وقتی رسیدم رفتم سمت اتاق دکتر از دکتر پرسیدم به هوش اومدن اونم گفت نه هنوز اووووف ای خدا . خیلی نگران بودم رفتم یه جا نشستم و منتظر بودم خبری بگیرم
بچهها از این به بعد پارت هام یکم کمه اما نه زیاد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پر فکت🖇😢🎀🎉
عالی بود عاجو مث همیشه❤❤❤
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی
🥰💜🤗
عالییییییی بود
❤️❤️💜💜♥️♥️
ممنون
عالیییییی
مرسی