
پدر ج ک:همه چیز آماده بود رفتم یه دستی به مو هام بکشم که صدای در اومد خدمتکار رفت در رو باز کرد سون ریو رفت پسرم جانی رو آورد و رفتیم برای استقبال ازشون+سلام _سلام «پدر ج ک ¢ سون ریو£» ¢خیلی خوش آمدید£سلام +وای وای وای این آقای خوشتیپ رو ببین افتخار آشنایی با شما رو میدید؟£ههههه ایشون جانی هستن +خوشبختم جانی £ما هم همینطور 😊¢چرا اونجا وایسادید خدمتکار چمدون ها رو ببر داخل اتاقشون ® چشم £بیاید از این طرف ¢خوب پسرم چه خبر دیگه اون یونگی کاری نکرد_نهتازه چند رو پیش با هم رفتیم تفریح اون واقعا تغییر کرده ¢خوب دخترم وقتی پسرم رو اونجوری دیدیچه حسی داشتی میدونی که من اولین بار که عاشق شدم عشقم رو اونجوری دیدم+ امیدوارم هیچکس تجربش نکنه خیلی سخته خودم نزدیک بود بیهوش شم انقدر التماس کردم البته این پرستار ها هم ول کن نیستن هی میگفت من باید بکشم رو سرشون اهههههه £ خیلی رو مخ هستن +کاملا حق با شماست£اهه راستی خدمتکار اتاقشون رو نشون بده ®چشم +خیلی ممنون
£ همونطور که جونگ کوک گفت دختر خیلی خوبیه ولی خجالتیه ¢اره اگر اخلاق های بد داشته باشه اینجا معلوم میشه بعد راحت تر میشه اون دوتا رو از هم جدا کرد£واای نه اونا خیلی نازن بعدشم اگر دختر خوبی بود نباید اونا رو از هم جدا کرد ¢هنوز هیچی مشخص نیست ...... میا: اونا واقعا خیلی خوبن رفتیم اتاق رو نگاه کردیم بی نظیر بود کل جا ها رو نگاه کردم خونه خیلی قشنگی هست اما خونه خودم و جونگ کوک رو بیشتر دوست هیچ اشکالی نداره اینجا هم فوقالعاده ست بعد از نگاه کردن به کمد ها و همه جا تصمیم گرفتم که چه جوری وسایل رو بزارم اول از همه از لباس های خودم و جونگ کوک شروع کردم بخاطر حساسیت جونگ کوک جوراب های رو به ترتیب رنگ بزارم بعد از گذاشتن همه لباس ها رفتم لوازم آرایشی و بهداشتی پوست رو بزارم میز آرایشی باحالی بود با اون همه وسایل که داشتم خیلی باحال تر شده بود حله و لوازم های حمام رو بردم گذاشتم دیگه تموم شد ولی خونشون از این بالا عجیب منظره قشنگی داره دقیقا رو به روی دریاس حیاطش هم استخر های باحال داره هم دریا تصمیم گرفتم برم اونجا بشینم توی هوای دلپذیر 😊
£هی میا جون چیکار میکنی +ها هیچی اینجا منظره خیلی قشنگی داره واقعا عالیه £درسته من هم هر وقت که جانی خوابه یا پیش پرستارش هست میام اینجا تا میتونم نفس عمیق میکشم البته تنهایی هم اصلا خوب نیست+ دقیقا من خودم نمیتونم تحمل کنم احساس میکنم که یه پرندم با بال های شکسته £اما دیگه تنها نیستیم با هم دیگه اینجا زندگی میکنیم + آره √خانم خانم یه لحظه بیاید £اوووف عزیزم من میرم ببینم باز چی شده +خیلی خوب رفتم توی اتاق جونگ کوک رفته بود حمام رفتم نشستم روی تخت _میا +بله حوله میخای؟ رفتم جلوی در حمام +جونگ کوک حوله میخای ؟ چرا جواب نمیدی ؟JK ؟ که در حموم رو نیم باز کرد و منو کشید داخل 🤭

_ دوست دارم خیلی هم دارم +منم دوست دارم ولی اینجا جای مناسبی هست؟ _کسی نمیاد تو حموم +جونگ کوک ......... بقیش با خودتون ✌🏻😉 حوله رو پیچیدم دور خودم و رفتم تو اتاق پرو +پوففف به حرفم گوش نمیده اگر کسی فهمیده باشه چی ؟؟؟؟؟؟؟؟ _بفهمن تو همسرمی 😒😒😒 چه اشکالی داره +خیلی خوب باشه دیگه چیزی نمگیم .. داشتم دنبال لباس میگشتم نمیدونم چی بپوشم 🤔🙄 +ای خدا چی بپوشم 🤔 _من انتخاب میکنم امممممم این خیلی خوشگله اینو بپوش +باشه .. لباسی که جونگ کوک انتخاب کرد رو تصمیم گرفتم بپوشم اول خودم رو خوب خشک کردم مو هام رو با سشوار خشک کردم بعد پوشیدمش
جونگ کوک هم یه خودی شبیه این داشت و پوشیدش خیلی خوب شده بود تصمیم گرفتم یه سلفی بگیریم جونگ کوک دستش رو گذاشت روی شونم خودش رو جذاب شل کرد منم موبایل رو روی صورتم گذاشتم و مثل این کاپل های مدل عکس گرفتیم خیلی ناز شد 🥺 رفتیم پایین برای خوردن غذا 🍜 £واااو میا تو هنوز مثل مجرد ها لباس میپوشی؟_من براش انتخاب کردم £معلومه آخه هر جفتتون ست کردید خیلی خوشگله اهههه☺️ بعد از خوردن غذا توی سالن نشسته بودم و سرم تو گوشی بود جونگ کوک هم پیش پدرش داشتن با هم حرف میزدن واقعا خوشحال بودن چون اولین بار که پدر جونگ کوک رو دیدم یه آدم سرد و بی احساس بود من بد برداشت کردم بخاطر اینکه سهام رو از پدرم بگیره منم بیهوش کرد و برد اما خیلی خوب شد چون الان یه شخص خوب پیشمه🥺 ولی این شخص خوب خیلی به زور بردن من تو حموم رو دوست داره😑
خیلی خسته بودم روز خوبی بود سه خونه جدید با یه بچه ناناز تو این خونه بود یکی از خدمتکار ها رفت نوشیدنی آورد من و نخوردم جونگ کوک هم همینطور بعد از چند مین یهو پدر ج ک و سون ریو بیهوش شدن نبضشون رو چک کردیم بعد سریع زنگ زدم اورژانس چی شد؟؟ اصلا چرا اینجوری شد؟؟ نکنه چیزی توی اونا ریختن؟؟؟؟که یکی از خدمتکار ها با سرعت اومد ٫خانم اونا رو نخورید نه وای دیر رسیدم + چی شده چی بود توی اونا ؟؟؟؟؟؟٫خانم من اینو توی سطل زباله دیدم فکر کنم مسموم کننده باشه خانم و آقای جئون رو بیاد سریع ببریم _ کار کی بود هاع تو میدونی ٫نه بخدا شاید اون کسی که نوشیدنی ها رو آورد این کار رو کرد +اون کجاست ؟ ٫هیچ جا نیست _پس حتما کار خودشه +من میرم پیش جانی شاید یه اتفاقی براش بیفته خیلی خطرناکه
سریع دویدم سمت اتاق جانی وقتی رسیدم دیدم که پرستار بیهوش هست و جانی داره بازی میکنه بچه رو چکاب کردم بعد بغلش کردم و رفتم پیش ج ک +جونگ کوک بگو سه تا آمبولانس چون یه نفر پرستار رو بیهوش کرده _جانی خوبه؟ +آره خوبه کاملا خوبه _تابحال از این اتفاق ها افتاده ؟؟٫ بله آقا اما نه بیهوش کردن ولی برای قتل همه کار کردن ... یه آمبولانس سریع اومد و سون ریو ، پدر ج ک و پرستار رو برد من و جونگ کوک هم با ماشین دنبالشون میرفتیم جونگ کوک خیلی حول کرده بود +جونگ کوک آروم باش همه چیز خوب پیش میره بخاطر داداش کوچولوت یکم آروم باش
بچه ها دیروز نتونستم بنویسم اگر بعضی وقتا نتونستم لطفاً اسرار نکنید 👋🏻👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وایی به داستانت وابسته شدم عاجی🎀💐😑
عالی بود عاجو پارت بعد پیلیز❤❤❤🥺🥺🥺
خیلیییییی خوببب بوددد
واییی عالی بود💜♥️❤️
پارت بعدی زود بزار 💜♥️❤️
واااییی عالی عالی عالی
مرسی
عالییی مرسی🥰
🥰
عالی عالی عالی عالی
عالیییییی بود
مرسی 🥰