لایک و فالو یادتون نره 😉
آدرین: دقیق تر به عکسی که نینو میگفت نگاه کردم ..... انگار داره یه جور دکمه رو با انگشتاش فشار میده !!!!!....
نینو : زود باش بیا بریم.....
آدرین: باشه .... خیلی کنجکاوم که بدونم قراره با چی مواجه بشم ....
________________________________
نینو : لبه های عکسو هم دست بکش .....
آدرین: روی لبه ها چیزی نیست .....
آدرین: با دقت بیشتر روی عکس مادرم دست کشیدم ..... زیر انگشت اشارم یه برجستگی حس کردم ..... نینو !!!! .... فکر کنم یه چیزی پیدا کردم.....
نینو : به آدرین نزدیک تر شدم .... جدا!!! ....
آدرین: مثل یه دکمه ست ....
نینو : زود باش فشارش بده ....
آدرین: اون تیکه کوچیک از نقاشی رو که مثل یه دکمه برجسته بود رو فشار دادم .... بعدش محض احتیاط یکم ازش فاصله گرفتم .... نینو هم به تبعیت از من همین کارو انجام داد .... تا چند دقیقه منتظر موندیم اما هیچ اتفاقی نیافتاد .... پس چرا هیچی نشد ؟؟!!....
نینو : فکر کنم باید دوتا دکمه رو فشار می دادی .... آخه پدرت توی اون عکس انگشتاشو دو قسمت متفاوت گذاشته بود .....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
چه طولانیه
از خوندنش سیر نمیشم
ببخشید دیگه باید طولانی میشد تا داستان درست پیش بره 😅
عالیییی نمیتونم برای پارت بعد صبر کنم😁🤩
مرسی 😍
صبر داشته باش زود میزارمش
باز هم عالی بود.😏🤭💝
سپاس بسیار 😘
🌺💝🌺💝🌺💝
عالی بود
مرسی 😍
اولین کامنت عالی بود
ممنون 😄