سلام بچه ها من اومدم با یه رمان جدید داستان های قبلیم هیچ کدوم طرفدار نداشتن برای همین دیگه ادامه ندادم
از زبان لیدی باگ:داشتم به کت نوار نگاه میکردم که روی هوا آویزون بود دست اون شرور هم روی گردنش بود و داشت فشار میداد از یهک طرف هم لوکا توی دستش بود و داشت گلوی اونم فشار میداد
خیلی ترسیده بودم که یهو کت گفت :مای لیدی تو یک قهرمانی وظیفه قهرمان ها نجات جون مردمه تو باید منو ول کنی و لوکا رو نجات بدی
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
داستانت خیلیییی عالی بود💖💖
عالی ادامه تو خماری نزارمون
گذاشتم توی بررسی
اوکی
عالیییییی این داستان خیلییی قشنگیه زود تر آپارات بعد رو بزار
میشه زود تر پارت بعدی رو بزاری
چشم الان مینویسم میزارم برای تایید
میسی پیشی
خواهش میکنم
وایییییی عالی این بهترین داستان خوناشامی هست که خوندم
ممنون