
میا : بعد از چند ساعت توی بیمارستان و ثبت کردن اینکه نمرده قرار بود مرخصش کنن 🚶🏻♂️ رفتم پیش جونگ کوک و بقیه 🚶🏻♀️ + عشقم حالت خوبه مشکلی که نداری ؟ _نه نه کاملاً خوبم ۰ پسر اون دنیا چه شکلی بود همش نور سفید میدیدی؟ یه دفعه جونگ کوک صورتش رفت تو هم انگار ناراحت بود #چیزیشده؟؟ _خب راستش من اون موقع یه چیزی دیدم ۰چییی؟؟؟؟؟؟ _میا رو 😟 با شاخه گل اومده بود سر قبرم بهم گفت امروز میام پیشت و گفتی که بعد از مرگت پدر و مادرم نذاشتن برگردم پیششون مجبور شدم ازدواج کنم اون هم منو خیلی اذیت میکرد ولی امروز طلاق گرفتم😟😑
با شنیدن اینا پشمام ریخت دستش رو محکم گرفتم + پس هیچوقت ترکم نکن تا این بلا ها سرم نیاد😢 _بخاطر تو برگشتم 🥺😢 +خوب کردی 🥺❤️ #خوب بچهها ما این مرغ عشق ها رو تنها بزاریم 🚶🏻♀️🚶🏻♂️ اونا رفتن منم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم سریع رفتم توی بغلش 😢 + بدون تو چه بلایی سرم میومد 😢😢 _دیگه پیشتم تا وقتی که زنده باشم 😢❤️ + جونگ کوک من مشکل اون عوضی رو با تو میدونم چرا اون تو رو مقصر کشتن سون هو میکنه مگه خودش نکشتش ؟؟_ خب اون سون هو رو دوست داشت و منم دو... نداشتم حرفش رو بزنه زدم تو بازوش _تو چقدر حسودی حسودی کار خوبی نیست 😂 _من اون رو .....که دوباره زد + ع*ن*ت*ر _اون برای اینکه من و اون رو از هم جدا کنه اون رو کشت و اعتقاد داره که وقتی من رو بکشه سون هو خوشحال میشه🙄
+ اون یه دیونه هس _درد عشق بزرگه 😢 + چنتا درد عشق داری و من نمیدونستم 🤨🧐 _ یکیش که جنابعالی دو سون هو سه ..... + آها پس سومی هم وجود داره برات دارم 😒 _هاع تو چنتا داشتی تا برم به حسابشون برسم😈🤔+😶😶 هیچکس به غیر از تو _عههه چطور من انقد تو رو دوست دارم عشق سابق هم داشتم تو نداری + خیلی خوب دوران نوجوانیم از یه نفر خوشم میومد _ خانم دروغ گو رو ببین +هاع چیه تو هم بهم دروغ گفتی 😒 _باشه ناراحت نشو بیا بغلم
که همون لحظه دکتر اومد سریع از بغلش اومدم بیرون دکتر هم چیزای جونگ کوک رو نوشت بهم گفت چه دارو هایی بگیرم و مرخص شد هووووف آخیش از بیمارستان بدم میاد 🚶🏻♀️ کمکش کردم لباس هاش رو بپوشه 🚶🏻♂️🚶🏻♀️ از خوشحالی میشود برق توی چشم هام رو دید اونقدر که خوشحال بودم رفتیم سوار ماشین شدیم و من رانندگی کردم دیگه نرفتیم برای تفریح سه راس رفتیم خونه خودمون 🚗 وقتی رسیدیم تا اومدم کلید رو بندازم دیدم در بازه +جونگ کوک در بازه یکی تو خونست _بیا پشتم +نه تو زخمی ... و سریع رفتم داخل
برق ها رو روشن کردم که با یونگی مواجه شدم +هیییی عوضی چی میخای از جونمون _چی شده کیه عشقم ؛صبر کنید اومدم باهاتون حرف بزنم هیچی هم همرام نیست میتونن بگردید +خوب گوش میدیم ؛دیشب خواب دیدم خواب سون هو ازم خواست دشمنی بینمون رو تموم کنم گفت که جونگ کوک تقصیری نداره برای شادی اون با هم آشتی کنیم رفیق قدیمی _یادته که چقدر با هم خوش میگذروندیم پس چی شد ؟ دلم برای رفیق قدیمیم تنگ شده 😟 ؛ منو ببخش و هم رو بغل کردن خیلی خوشحال شدم چون بلاخره این دشمنی خیلی خطرناک تموم شد
آنچه خواهید خواند: جونگ کوک _ سعی کردم جیمین و یونگی رو آشتی بدم مگه جیمین کوتا میاره 😑😑😑😑
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بید 🎀
عالییییییییی
عالییییییی بود
♥️♥️❤️❤️❤️😘
جیمین یه دنده
ایولا اومد
عالیییی
عااالللی منتظر پارت بعدم ولی یه سوال .راانقدر پارت هات رو کم میزاری
چون مال من رو میزنم شخصی
واا چرا
کاش میدونستم
احتمال داره ناظر تغییر بده؟
شاید
عالی پارت بعدی
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عر دوباره رو صفحه یافتمش