
سلام بچه ها من اومدم با پارت جدیدی امیدوارم خوشتون بیاد فالو : فالو
مرینت : هههههاااااهههههوووووو بچه ها من دیگه میرم میخوابم. آدرین : منم همین طور. شب بخیر(تو اتاق) مرینت : وایییی آدرین خیلی ذوق دارم برای بچمون. به نظرت پسر یا دختر. خودم فکر میکنم پسره. آدرین : منم همین طور. بیا براش اسم انتخاب کنیم. مرینت : امممممم....... متیو چطوره؟ آدرین : عالیه ولی فعلا بگیر بخواب که حسابی خسته شدی. مرینت : باشه شب بخیر. آدرین : شب بخیر ع. ش. ق. م (فردا صبح بعد از صبحانه) مرینت : بچه ها به نظرتون امروز چیکار کنیم؟ (همون موقع(زینگ رینگ) آلیا : یعنی کی میتونه باشه؟ مرینت : نمیدونم ولی میرم درو باز کنم (رفت تو حیاط) مرینت : *رفتم درو باز کردم که دیدم.....
دیدم لایلا اومده * تو اینجا چیکار میکنی 😒 لایلا : اومدم انتقامم رو ازت بگیرم 😈😈😈 مرینت : نمیتونی کاری بکنی. لایلا : چرا میتونم (اسلحه از جیبش درآورد) مرینت : جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ آدرین : * صدای جیغ مرینت اومد من و بچه ها دویدیم تو حیاط که دیدم لایلا با اسلحه اومده * بچه ها لایلا هنوز مارو ندیده زنگ بزنین به پلیس. آلیا : باشه الان زنگ میزنم. آدرین : *رفتم پیش مرینت *خوبی. مرینت : خو... خوبم. آدرین : تو اینجا چه غ. ل. ط. ی میکنی؟ لایلا : اومدم مرینت رو بکشم تا من و تو بتونیم باهم باشیم ع. ش. ق. م آدرین : خ.ف.ه. ش. و. (همین موقع صدای آژیر پلیس اومد) آدرین :* لایلا سریع یک تیر به پای مرینت شلیک کرد *مرینتتتتتتت. مرینت : اااااااااااییییییییی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 (پلیس ها لایلا رو گرفتن) آدرین: زنگ بزنین به آمبولانس. آلیا : ب.. باشه. (آمبولانس اومد و مرینت رو بردن و دکتر گفت چیز خاصی نیست و پاشد بخیه زد و گفت میتونه راه بره ولی خیلی کم)
آدرین :* مرینتو رو تخت د. ر. ا. ز کردم * استراحت کن(یهو اما گریه میکنه) آدرین : گریه نکن کوچولوی من. مرینت : اما رو..... بده بغلم.... لطفا.... شیشه شیرش رو هم... بده. آدرین : نه اصلا نمیشه تو باید استراحت کنی. مرینت : اما قراره نیم ساعت دیگه رز بیاد تا با اما بازی کنیم. آدرین : باشه یک کوچولو استراحت کن تا رز بیاد بعد (زبنگ زینگ) آدرین : سلام رز خوش اومدی. رز : سلام ممنونم. آدرین : اما رو بگیر مرینت طبقه ی بالا رو تخته برو پیشش (رفت پیش مرینت) رز : سلام مرینت. مرینت : سلام رز. رز : بهتری؟ مرینت : آره یکم بهترم بیا بشین اون ور تخت و اما رو هم بزار وسط تا بازی کنیم باهاش(خب با اما بازی کردن و به اما راه رفتن یاد دادن (5 ساعت بعد) مرینت : رز بیا بریم نهار. راست رز تو چرا نمیمونی پیش ما که تنها هم نباشی؟ رز : من اگر شما مشکلی نداشته باشین خیلی دوست دارم بمونم وسایل جزئی خودم رو هم آوردم چند تا لباسم آوردم ولی بعد باید برم خرید. مرینت : نه اتفاقا ما خیلی هم خوشحال میشیم
(سر میز نهار) مرینت : راستی بچه ها اما راه رفتن یاد گرفت. اما مامان بدو برو پیش خاله آلیا. اما : باس(رفت پیش آلیا و آلیا هم بغلش کرد نشوندش رو پاهاش) آلیا : آفرین خاله. قربون بشم من 😘😘 مرینت : زویی آلیا خیلی ممنونم پاستا خیلی خوشمزه بود. من یکم خستم میرم میخوابم لطفا اگر میشه اتاق رز رو بهش نشون بدین. آدرین : منم خستم میرم بخوابم. (تو اتاق) مرینت : ای شیطون از این راه استفاده میکنی تا با من تنها باشی😏 آدرین : بله دیگه😉😌. م مرینت : من خوابم میاد. آدرین : بخواب ع. ز. ی. ز. م امروز خیلی بهت شک و استرس وارد شد تو فعلا بخواب تا خستگی از تنت در بره (مرینت رو تو ب. غ. ل. ش میگیره و میخوابه)
(یک هفته بعد) مرینت : زویی، آلیا، رز پاشین بریم خرید. زویی و آلیا : ما آماده ایم. رز : صبر کنم رژم رو بزنم میام..... تموم شد بزنید بریم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه نتیجه چالش داریم. فالو : فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تستت لایک شد ، عالی بود^^💚
اگح خواستی ب داستانم سر بزن!🥺🧁
خلاصه از داستان•-•:کیم سه ، دختر 25 ساله ، یک شب وقتی مثله همیشه راه مغازه تا خونه رو طی میکرده ، گم میشه !☕ وقتی چشماشو باز میکنه ، دیگه جایی که قبلاً بوده نیست ... ☕ بعد از چند ساعت تازه از چیزای عجیبی سر در میاره ... ☕🖇️ باید معما و راز های عجیبی رو انجام بده و حل کنه ... ☕🖇️ در اولین معما، اون 4 آدم رو میکشه ... 🖇️☕ زنده میمونه ؟ عضو گروه مافیایی میشه؟🖇️☕ همشون یه سوالن ... 🌚🖇️ژانر:معمایی ، عاشقانه ، جنایی، مافیایی،غمگین!🧁🥺
مرسی
باشه میرم میخونم
عالی بود ممنون میشم به داستان منم سر بزنی و لایک کنی💖
لایک کردم فالوم کن تا فالوت کنم ممنون💖
فالویی
بفالو
عالی بود اجو
تنکس آجی