لایک کنید 💜💜 پارت بیست و پنجم 👇👇👇
ولپینا: لعنتی .... خیلی سریعه ....تا به خودم بجنبم ریوکو شمشیرش رو کنار گردنم قرار داد و منو بین خودش و دیوار پشت سرم قفل کرد......
ریوکو : اون گردنبندو بده به من !!!....
ولپینا : گردنبندمو محکم توی مشتم گرفتم.... هرگز!!!!.....
ریوکو : پس مجبورم بزور بگیرمش .....دستمو بردم جلو و سعی کردم مشت ولپینا رو باز کنم اما نتونستم ....چرا اینقد محکم گرفتش؟؟....
ولپینا : مشتمو محکم تر کردم و گفتم .....قرار نیست این گردنبند مال تو بشه .....و بعد تو یه حرکت ناگهانی با فلوتم به پشت زانوی ریوکو ضربه زدم ....زانوش خم شد اما بازم شمشیرش رو غلاف نکرد و با دست دیگش بیشتر تلاش کرد تا مشتمو باز کنه ....
ریوکو : بعد از ضربه ولپینا به پام با اینکه دردش خیلی زیاد بود اما تحمل کردم و گاردمو حفظ کردم ....اونو بدش به من ولپینا .....
ولپینا : مگه خوابشو ببینی ....تو یه حرکت غیر منتظره ریوکو رو حول دادم و دویدم.....اما هنوز چند قدم دور نشده بودم که دستشو دور مچ پام حلقه کرد و منم جولوتر از اون روی زمین افتادم .....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
بچه ها 😭😭
متاسفانه تا پنج شنبه نمیشه تست ساخت
نمیتونم امشب پارت بعد رو بزارم 😢😢
تستت لایک شد ، عالی بود^^💚
اگح خواستی ب داستانم سر بزن!🥺🧁
خلاصه از داستان•-•:کیم سه ، دختر 25 ساله ، یک شب وقتی مثله همیشه راه مغازه تا خونه رو طی میکرده ، گم میشه !☕ وقتی چشماشو باز میکنه ، دیگه جایی که قبلاً بوده نیست ... ☕ بعد از چند ساعت تازه از چیزای عجیبی سر در میاره ... ☕🖇️ باید معما و راز های عجیبی رو انجام بده و حل کنه ... ☕🖇️ در اولین معما، اون 4 آدم رو میکشه ... 🖇️☕ زنده میمونه ؟ عضو گروه مافیایی میشه؟🖇️☕ همشون یه سوالن ... 🌚🖇️ژانر:معمایی ، عاشقانه ، جنایی، مافیایی،غمگین!🧁🥺
مرسی 😄
حتما یه سر میزنم
داستانت خیلی خوبه پارت بعد رو هم بزار
ممنون لطف داری 😄
زودی پارت بعد رو میزارم
عالی پارت بعد
چشم 😊
زود میزارمش
عالی بود قسمت بعد را بزار سریع تر
پارت بعد رو امشب میزارم 😍
ممنون
عالی پارتکبعد
مرسی 😄
پارت بعد رو امشب میزارم
تا پنجشنبه نمتونم هیکس تست بسازه