
فالو لایک کامنت
استنفورد:باشه بهت میگم:به نظرت من میتونم ازدواج کنم؟ یهو آبیمیوه هه پرید تو گلوم دارم خفه میشم میبل زد پشتم:چیشد آروم تر بخور استنفورد گف:ضایس دیپر؟ گفتم:نمیدونم راستشو ببخواین زئوس یهسسوپرایز در اتاقتان منتظراتان میباشدددد من و میبل دویدیم بالا و در رو باز کردیم واوووووووووووووووووووووووووووووووو یه درخت کریسمس با کادو میبل:وایییییییییییییییییییییییییییییی یه پولیور طرح دونه برفی مرسیییییییییییییییییییییییییی منم باز کردم:یه ساعت؟ فورد:این یه ساعت خیلی هوششمنده که حافظه داره و میتونی مث تبلت کامپیو تر یا گوشی ازش استفاده کنی گفتم مرسسسسسسسسسسسسسسسسیییییییییییییییی گفتم:بریم بخوابیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همه رفتن میخواستم با میبل حرف بزنم که دیدم خوابش برده

خوابیدم و باز هم صدای بیل که بهم میگفت به قبرستون برم صبح شد که صدای جیغ از اتاق پسیفیکا اومد همهه رفتیم دم اتاق ونی و برادرش هم همینطور پسیفیکا گف::::نههههههههههههههههههه دوباره نههههه اوه مای گاششششششششششششششششششش و سرش رو زانوش گذاشت و گریه کرد همه رفتن به امون خدا که خواب بد دیده گفتم:چیزی شده؟ گف:نه برو لبسا بپوش بریم عمارت🥻🎽🕴🏻👚🩳🩲🥋🧺 منو پسیفیکا رفتیم بیرون که ونی و میبل و برادر ونی و استن ها گفتن ما هم میایم و اومدن تو ماشین نشستن به سمت عمارت رفتیم توراه پسیفیکا مث چی سیخ نشسته بود و سرخ شده بود انگار بغض تو گلوش بود رفتیم داخل عمارت یه سری مرد مارو بردن تو

به پسیفیکا گفتن:برو رو اون صندلی بشین پشت پسیفیکا یه تابلو بود وای دزدی اوونا دزدی میکردن که انقد پولدار بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//سرش روپایین انداخته بود همه تو اون سالن نشسته بودیم که قاضی جلسه گف:اول از همه 2ومین سالگرد نبودن پدر و مادرتان رو تسلیت میگم گفتم:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟///// پسیفیکا سرشو انداخت پایین و گفت :وقتی شما رفتین فرداش مامان بابام مردن و جیغ امروز صبحم لحظظظه مرگشون بود رفتم زیر مرداب به صورت معجزه آسایی که باور کردنی نبود قاضی :خانم نورت وست جریان از چه قرار بود پسیفیکا:اون پسر یعنی تام ویلیام سیدارتا دوست این دختر(به ونی اشاره کرد)میخواست دیپر پاینز(به من اشاره کرد)رو بکشه و از پله ها انداختش پایین و دیپر پاینر بیماری وحشتناک داشت که از اون حادثه جون سالم به در برد و عکس العمل من اون لحظظه این بود که اون پسر رو هم پرت کردم پایین و سرش پاره سد قاضی:پس عمدی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پسیفیکا:بل...... گفتم:نخیر هم عمدی نبوده آقا اگر من مرده بودم چی؟؟؟؟؟؟؟ قاضی:اولا تو الان نمردی و ثانین اگر اون میمرد کاملا قانون بر قرار ببودگفتم:اون قصد کشتن من رو داش پس قانونیه بر اساس قانون 274 کتاب قانون حرف من درسته قاضی :صحفشم حفظ کردی؟ گفتم 395 گفت:من این همه عمر قاضیم ایننو ندیدم عجیبه هااا
استراحت به چشمان ❤❤
و پشمان
دست پسیفیکارو گرفتم و گفتم:خدافس جناب ما مرخص میشیم از حضورتون شما اعلام کنین به شورا ما هم اول صبحی الکی کشوندی اینجا الان اگه اجازه بدین کپه مرگمون رو بزاریم😐😐(بچم چه غیرتی شد یهو فحشم بلده😐😐🤣🤣) سوار ماشین شدیم میبل:دنی؟ دنی(برادر ونی):بله؟ میبل سرخ شد و گف:ام چیزی ازدواج کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دنی:امم بهم میخوره کرده باشم میبل:مممم نه تو خیلی جوونی چند سالته دنی :حدود 20 یا 19 دیدم میبل مث من ازاون لیستای بلند بالا نوشته خخخ میبل:چه جالب دنی:و شما؟ میبل:15 سالمه دنی چقد جالب🤣🤣مث خودت حرف زدم یهو سرم گیج رف:فردا شب قبروستون گرویتی فالز میبینمت درخت کاج تیک تاک کید............... میبل:خوبی گفتم:معرکه پسیفیکا :مرسی نجاتم دادی واقعا گفتم:خواهش🙄👏🏻❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود ببخشید دیر دیدم
ممکنه از شنبه دیگه منو نبینی ممکنه مرده باشم🙂🙂💔💔
چرا
عالییییییییییییی😍😍😍😍💖💖💖💖
خسته نباشی💖
ممنونم
عالییییییییییییییییییییی بوددددددددددددد لطفا بعدی زود تر بنویس
ببخشید یکم حال ندارم و پنجشنبه میخوام دوز 2 واکسنمو بزنم یکم استراحت کنم
عالی بود💚🤍
🙂🙂👏🏻👏🏻💔💔