سلام بعد از دوهفته بالاخره گذاشتم 😐😐😐چرا نظر نمیدین خیلی ازتون ناراحتم😒😒😒😒😒😒😒😒
از زبان ماریا
تو بغل الکس خوابم برد بعد از یک ساعت یه صدای وحشتناک تو عمارت پیچید با جیغ از خواب بیدار شدم با ترس رفتم تو حال عمارت که با جسد غرق خون اون عوضی رو برو شدم 😱😱😱😱😱😱😱 پیتر اومد سمتم و گفت
$ ماریا خوبی ماریا دختر😨😨😨😨
+ اون اون اون جسد جسد جسد هست😰😰😰😰😱😱😱😱😱
$هی هی آروم باش دختر چیزینیست هیشششش چیزی نیست آروم باش دختر آروم
+ اون ناپدریم هست درسته😰😰😰😱😱😱
- آره 😏😏😏😏😏😏
+ چ چ چرا م م م مرده 😱😱😱😱😱😱😱😱😱
- چون اون به عروسک من دست زده😈😈😈😈
+چی چی چی ع ع عروسک تو 😨😨😨😨😱😱
- آره عروسکم 😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
$ هوییییی یه سینگل بد بخت اینجا هستا یکم مراعات کنین 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
+ حالا انگاری من دوست پسر دارم
- دوست پسر نداری شوهر داری😈😈😈😈😈😈
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالییییی
ممنون❤❤❤
(✪‿✪)
وای عالی بود من لذت بسیار بردن ❤️😜
همه لذت بردیم خواهرم😂😂😐😐