💞Troubled love7💞

💚:هی جلوی پلک رو میگرفتم که نره بیرون ولی بلاخره از کُتم اومد بیرون.کاملیا هم همینطوری چپ و راست راه میرفت و حرف میزد اصلا حواسش به من نبود. پلک خیلی سریع اومد بیرون و رفت پشت مانیتور کامپیوترم.فکر کردم دیگه واقعا قایم شده که دیدم نه خیر آقا با دوتا پنیر کممبر بوگندو داشت میومد طرف کاملیا😖. 💜:........(&)همینطور داشتم حرف میزدم که یه بوی گندی به دماغم خورد.فهمیدم پلک میخواد اذیتم کنه ولی من اهمیت ندادم،میخواستم به حرف هام ادامه بدم ولی هرچی میگذشت بوش بیشتر میشد. به آدرین گفتم:آدرین تو یه بو گندی احساس نمیکنی؟ آدرین گفت آره آره انگاری یه کوه زباله دارن زیر پنجره خالی میکنند.😆😅 من برای اینکه به پلک بفهمونم که تمومش کن داد زدم آهای کسی که این بوی گند رو راه انداختی برو آشغالات رو یه جای دیگه خالی کن.ولی انگاری پلک متوجه نشد.چند بار دیگه ام تکرار کردم ولی انگاری پلک دست بردار نبود. دیگه اعصابم خورد شد برگشتم طرف پلک و گفتم:پلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَلَک تورو خدا تمومش کن. یهو یادم به آدرین افتاد. با یکم مکث برگشتم سمت آدرین. دیدم که........ دهنش باز داره با تعجب به من و پلک نگاه میکنه.😲 یه خنده ی کوچیکی کردم و گفتم آه ببین آدرین.خب راستش.......چیزه.......اممممم......من هویت تو و لیدی باگ رو میدونم😖

آدرین گفت:یعنی چی که میدونی؟من که به کسی هویتم رو نگفتم.لیدی باگ هم به کسی نگفته......البته امیدوارم😔 گفتم وا چی شد چرا ناراحت شدی؟ گفت آخه راستش خودت باید بدونی که من......گفتم آره میدونم تو عاشق لیدی باگی ولی لیدی باگ یکی دیگه رو دوست داره.و من میدونم که لیدی باگ کیو دوست داره😎 آدرین با ذوق اومد طرفم و گفت راست میگی؟گفتم من چه دروغی دارم بگم😉 گفت:خب این پسر مزخرف کیه؟که من رو از عشقم جدا کرده😡 گفتم هی هی هی.درموردش درست صحبت کن.اتفاقا خیلی هم پسر خوبیه.من میشناسمش.اونم من رو میشناسه. آدرین گفت یعنی از اقوام شماست؟گفتم نه همینطور دوستیم.حتی فکرشم نمیکنی که کیه.یه پسر مهربون❤خوشگل😇دوست داشتنی😍وعالی👌بعدشم من که نمیتونم بگم که کیه ممکنه هویت لیدی باگ رو بفهمی. پلک اومد در گوشم و گفت:مگه تو نیومدی تا بهشون کمک کنی که مشکلاتشون رو حل کنند و هویت هم دیگه رو بفهمند. گفتم پلک بعدا باهم دیگه صحبت میکنیم.ولی پلک هی حرف میزد.یهو آدرین گفت کاملیا یه سئوالیه که من هیچ جوره جوابش رو پیدا نمیکنم. _چیه؟ _تو از کجا پلک رو میشناسی؟ _خب راستش من یه دوستی دارم که ابر قهرمان هستش یعنی اَبَرِ ابر قهرمان هاست. _یعنی چی که ابرِ ابر قهمان هاست؟ _یعنی اینکه قدرتش از تو و لیدی باگ خیلی بیشتره. _خب چرا؟حتما چندتا معجزه گر رو ترکیب کرده؟

_نه.همینطور که گفتم دنیای میراکلس از اون چیزی که فکر میکنی خیلی بزرگ تره.یادته اون دفعه سنتی ماستری که استاد فو توی بچگی درست کرده بود شرور شده بود. _آره یادمه که استاد فو گفت اون رو داخل یه جایی به اسم مقبر.....معبد....یه همچین چیزی _آره معبد.توی این معبد افراد زیادی وجود داره دوتا از مهم ترین افراد معبد.ملکه👸و پادشاه💂کوامی ها هستش. اما در حال حاضر فقط ملکه کوامی ها مشخص شده اما پادشاه مشخص نشده.ملکه کوامی ها با هرکسی ازدواج👫 کنه اون پسر هم پادشاه کوامی ها میشه.و در حال حاضر من با ملکه ی کومی ها دوست هستم و هویتش رو میدونم😎😏 و کاملا در مورد دنیای میراکلس میدونم و درضمن با همه ی کوامی ها دوستم.مخصوصا با پلک. و زیر گردن پلک رو خاروندم.😍😘 وهمینطور هویت همه ی ابر قهرمان ها رو. 💚:خب تو از کجا این هارو میدونی و چطوری بهت اعتماد کرده؟ 💜:یکم مکث کردم و گفتم:امممممم.....خب راستش خودمم نمیدونم چطوری بهم اعتماد کرد!(&)امیدوارم بعد از اینکه فهمید من ملکه ام ببخشدم که اینقدر دروغ گفتم. خب ببین آدرین اینهارو بعدا خودش توضیح میده. من فقط اومدم این رو بهت بگم که اگه یه وقتی یه دختر دیدی که لباسش یکم عجیب غریب بود بدون همون ملکه است.و اینکه اون اومده تا به شما دوتا کمک کنه تا مشکلات بینتون رو حل کنید. 💚:مثلا چه مشکلاتی.

💜:😖😖آآآآآآآآم.خب گفتم که خودش توضیح میده... خب به هر حال من دیگه باید برم. 💚:پس درسات چی؟ 💜:آدرین درسام یه بهونه بود که اینها رو بهت بگم.وگر نه من یکمم از شما جلو ام.😉 اوه راستی داشت یادم میرفت. رفتم سمت کیفم و گفتم پلللللک ببین برات چی دارم😍 من چند روز پیش رفته بودم نیویورک برات انواع پنیر هارو خریدم چون میدونستم دوست داره. پلک=🧀 🧀:راست میگی؟ بله پس چی.و یه کیسه از انواع پنیر گذاشتم روی میز.اما درش رو باز نکردم و رفتم سمت پنجره و همه ی در هارو باز کردم.😁 بعد در کیسه رو باز کردم که یهو آدرین گفت:اوه اوه اوه....... 🙊🙊کاملیا😡

مرسی دوستان خوشگلم که تا اینجا همراه من بودید💚💜💛💙💞❤ دوستون دارم یه عالمه....هرچی بگم بازم کمه😍😘

Good bay😘😘😘😘😘