کت:هاکماث و مایورا به حالت اول شون برگشتند تمام این مدت بزرگترین دشمنم پدرم بوده تمام این چند سال پدرم هاکماث بوده خیلی تو شک بودم دو زانو افتادم روی زمین بقل پدرم و یک قطره اشک ریختم
لیدی:دیدم که کت داره گریه میکنه طرفش رفتم و دستم را روی شونه اش گذاشتم کت نوار آروم باش من همه چیز را درست می کنم بهت قول میدم مایورا یا همون ناتالی گابریل اگراست برای چی معجزه گر های ما را می خواست
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
محشر بود.
ولی خیلی کوتاه
سلام عزیزم خیلی عالی بود لطفا کاری کن بفهمن مرینت جاسوس هست
عالییییی پارت بعدی رو بزارش سریعتر 🙆🙆🙆😍😍😍