
امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد ❤😘😘میتونید تا کامنتا بگید بایستون کیه که اونه زود تر وارد داستان کنم😇
مثل همیشه صبح از خواب پاشدم ولی امروز یه فرق دیگه با روزهام داشت اینم این بود که از این زندان لعنتی ازاد شدم😖 (شما مادرو پدرتون رو از دست دادید و با پدربزرگتون زندگی میکنید 😔و پدربزرگتون هم روی شما خیلی حساسه و نمیزاره زیاد از خونه برید بیرون و الان به یه سفره دو هفته ای به ایران رفته )حالا میرم به اکیپ زنگ میزنم و این خبر خوب رو میدم🙌😊 .........
الو... الو .... نگار سلام😊 خوبی؟ ........ یه خبر فوق العاده دارم براتون😁 نگار : سلام .. دختر کشتی خودتو .. چی شده مگه .... شما:(اسمتون نورا ست) بابا بزرگم تا دو هفته دیگه ایرانه😊😊😁😁😀 نگار : جون من .... اسکلم که نکردی هان؟😄 شما : اسکل کجا بود دختر دیگه از این زندون راحت شدممممممم😜😝 بچه ها رو جمع کن بگو امشب تا صب فیلم ترسناک. ....خونه سیاه میبینیم همووو(خونه سیاه خونه ای هست که با اکیپ توش زندگی میکنین و با اینکه اونجا سفیده خونه سیاه صداش میکنین😅 چون همتون از رنگ سیاه خوشتون میاد) نگار: باشه مادرم میبینمت 😂
من اماده میشم تا برم بیرون و واسه امشب کلی خرید کنم 😊 داشتم شکلات تلخ بر میداشتم که یادم افتاد که فرداشب هالووین هست و من هیچ کاری نکردم .... 😴 تسنیم و تبسم بفهمن کاری می کنن خودم با دستای خودم قبرم رو بکنم😯 پس رفتم هرچی دم دستم بود و به درد هالووین میخورد خریدم و به سمت خانه سیاه روانه شدم(خیلی مجلسی بود نه؟😅) وقتی رفتم تو یدفعه.....
یدفعه انگار کوهی ادم روم خالی شدن 😀 شما: خواهران.... خواهران😕 بسه، بسه،چند وقته منو ندیدین؟؟ خواهران خدایی انقدر براتون عقده شدممممممم ؟؟😮😅 سروناز: چی چی میگی تو دختر میدونی این دو هفته به اندازه دوسال گذشت میدونی چقد دلتنگت بودم؟😢(میدونم مثل مامانا گفت چون صداش میکنیم مامان😅)شما:الهی دورت بگردم مامانی منم دلم برات تنگیده بود😊 غزل:به به!! خانم نیک از این طرفا(ایشون بابامون هستن...کل اکیپ ازش میترسن) شما:سل ...ام با...با اگه میگی نیام خب باش...شه من بر میگردم😐 غزل: نه بابا بمون... باهات خیلی کار دارم هنوز....
شما :چیکار داری!؟ غزل: خانم ..خانما شما فقط دلت برا مامانت میتنگه؟؟😠 تسنیم:فک کنم بابا به مامان حسودیش شده😂😂 سروناز:بایدم بشه😁 خواهرا همه باهم:والا😂غزل: حالا اگه دیگه بهتون پول دادم برین برام چیزی بخرید😁نسیم: پول نده .... چون من واقعا دیگه نمیتونم برم برا تو چیزی بخرم ..... اگه پول میدی برا خودم چیزی بخرم در خدمتتم ...... همه خواهرا: اونم با کمال میل 😂😂😂
شما:بچه ها حالا بریم راهبه ببینیم ..... نگار: اره بریم من فیلم ترسناک میدوستم 😇😆 شما: چشم جیگرمممممممم🍖🍖 (شما و نگار باهم صمیمی هستید و اون شمارو خرگوشمممممم و شما اونو جیگرمممممممم صدا می کنین) همه رفتیم .................فیلم تموم شد و برای خواب اماده شدیم 😊
امیدوارم خوب شده باشه نظراتون برا ادامه دادن مهمه 😘 پس نظر بدین😇
و یه چیز دیگه بی تی اس رو پارت بعدی وارد داستان میکنم و الان فقط در حد اشنایی بود😊
و اینکه حس میکنم نفهمیدین تو اکیپتون چند نفرین و اسماشون چیه پس اینجا نوشتم👇👇👇 شما(نورا).....نگار(دوست صمیمیت).....سروناز(مامان)😂......غزل(بابا)😂......تسنیم.......نسیم شش نفر هستید تو اکیپ 😘😇😊
نظر یادتون نره ......😘 چون نظرات مهمه😇 بابای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
اسم فارسی گذاشتی شخصیتا خوشم نیومد
عالیییییییییییی بود😘😇😇😇😇😇✌
مرسی لاورم😇😇😇😘
جین💜
بایسم جین🍪 از جین بذار😝
چششششششششمممم😍😍✌
تهیونگا.
بایسم تهیونگه
ممنونم✌😉....چشم
منممممم تهیونگ بیاررررررر
تهیونگااااااااا
ممنونم خیلیییییییییییییی قشنگ بود عزیزم
ممنونم که داخل تستمم نظر دادی عزیز دلم
مرسی ...🌹😍😘خواهش میکنممممممم😆
سلام یا از تهیونگ بنویس یا جیمین چون باسامن
ممنون😘چشم😉 و اینکه من حالت رمانم جوریه که همه اعضا توش نقش دارن و فقط رو یکب کلیک و استپ نمیکنم و فقط یه چند نفری نقششون پر رنگ تره✌😁❤❤
کوکیییی بزارر💜🤤🥂
چشم😍😘
تو رو خدا همشون رو وارد کن
من همشون رو یه اندازه دوست دارم مخصوصا کوکی شوگا جیمین و تهیونگ
چشم😍😘
سلام .... تست خوب بود دوست داشتم .... از بین جین ، تهیونگ ،کوکی بیشتر جین بیار توی داستان پلیز بایس من ایناس
ممنون لاورم😘😍