
ادرین: این مدرکیه که نشون میده اون دوتا خواهر برادرن مرینت: چییییییییی؟؟؟؟؟؟ ادرین: باورش برای خودمم سخته ولی شکام درست بود لوسی واقعا خواهر ادوارده مرینت: باورم نمیشه...........لوسی: سلام داداشی ادوارد: سلام ببینم چیکارا کردی؟؟؟؟ لوسی: تونستم ادرینو پیش خودم نگه دارم ادوارد: اینکه عالیه لوسی: فقط تو این مدت تو نباید بزاری مرینت از اون خونه بیرون بیاد........ مرینت: حالا میخوای چیکار کنی؟؟؟ ادرین: اول از همه تورو باید از اون خونه بکشم بیرون (ادرینو مرینت حرفای لوسی و ادواردو نمیشنون لوسی و ادواردم مرینت و ادرینو نمیبینن) ادوارد: باشه حله با من لوسی: یه سوال دیگه ازت دارم ادوارد: چی؟؟ لوسی: چرا پدر مرینتو کشتی؟؟؟ ادوارد تو دلش: چیییی اون از کجا میدونه؟؟؟😨😨😨 گفتم چی داری میگی؟؟ لوسی: میدونی که نمیتونی چیزیو از من مخفی کنی من میدونم اون شب تو رفتی تو شرکت ادوارد: ترسیده و بریده بریده گفتم عمدی نبود من نمیدونستم قلبش مریضه من فقط میخواستم بترسونمش همین لوسی: خیلیه خب باشه حالام نمیخواد خودتو گم کنی من به کسی چیزی نمیگم ادوارد: نفس عمیقی کشیدم و گفتم باشه ممنون
فلش بک به یک ساعت پیش از زبان لوسی: تو شرکت بودم میخواستم برم خونه آماده بشم که برم سر قرارم با ادوارد که عموم صدام زد گفتم بله؟؟؟ اندرو: بیا تو اتاقم کارت دارم لوسی: رفتم تو اتاقش گفتم بفرمایید اندرو: راجع به ادوارد ادمام یه چیزی فهمیدن لوسی: چی؟؟؟ اندرو: اینکه قبل از مرگ تام اون رفته بوده تو شرکت و بعدشم با ترس از اونجا اومده بود بیرون لوسی: چیییییی یعنی ادوارد تامو کشته؟؟؟😨😨😨 اندرو : اینو دیگه خودمم نمیدونم سر قرار ازش به طور غیر مستقیم بپرس یادت نره لوسی: باشه..........(پایان فلش بک) لوسی تو دلش: انگار بگی قبل مرگش رفته اونجا و یه چیزی میگه اونم سکته میکنه گفتم من دیگه باید برم ادوارد: خدافظ لوسی: خدافظ
ادرین: باید اول تورو از اون خونه بکشم بیرون مرینت: چه جوری میخوای اینکارو بکنی ادرین: با یه دلیل خیلی محکم ولی قبلش میخوام همین بازیو که لوسی با من کرد من با اون بکنم اون ادعا کرد دوست منه ولی الان میبینم دشمن اصلیم اونه مرینت: ادرین داری منو میترسونی ادرین: نترس کاری میکنم فک کنه منو داره ولی از پشت بهش خنجر میزنم مرینت: منو چه جوری میخوای از اون خونه بکشی بیرون؟؟؟ ادرین: تا ادوارد نرفته خونه برو خونه شناسنامتو بیار مرینت: میخوایم با هم ازدواج کنیم؟؟؟؟😳😳😳 ادرین: اره کاری که باید از خیلی وقت پیش باید انجامش میدادیم مرینت: بقیه نقشت چیه؟؟؟ ادرین:........( بعدا میفهمید) ادرین: اینجوری از شر ادوارد خلاص میشیم مرینت: باشه
مرینت: از ادرین جدا شدم و به سرعت رفتم سمت خونه ادوارد هنوز نیومده بود رفتم تو اتاقم شناسناممو برداشتم و رفتم سمت محضر خونه ای که ادرین بهم گفته بود اون اونجا بود ادرین: اوردیش؟؟؟ مرینت: اره بریم؟؟ ادرین: اره بریم با مرینت رفتیم نشستیم پیش یه میز و یه نفر اومد شناسنامه هامونو ازمون گرفت و به من گفت آقای آدرین اگراست ایا قسم میخورید که تا پای مرگ پیش خانم دوپن چنگ باشید؟؟؟؟ گفتم بله اقا: بسیار خوب من شما دو نفر رو زن و شوهر اعلام میکنم ادرین: بلند شدیم رو سند ازدواجمون امضا زدیم و منو مرینت دیگه زنو شوهر شده بودیم حس خیلی خوبی داشتم رفتیم بیرون رو کردم به مرینت و گفتم خب خانم اگراست یه امشبو تحمل کن امشبم اونجا باش ولی از فردا شب پیشه خودم باش مرینت: باشه
ادرین: مرینت سوار ماشینش شد و رفت منم زنگ زدم به لوسی سلام لوسی لوسی: سلام ادرین خوبی ادرین: ممنون امشب میای خونه من؟؟؟ میخوام یه چیز مهم بهت بگم لوسی: باشه حتما میام ادرین: ممنون میبینمت و قطع کردم هیششش دختره کَنه😑😑😑 سریع هم قبول کرد.........(شب) ادرین: تو خونه منتظر لوسی بودم که دیدم اومد رفتم درو براش باز کردم گفتم بیا تو لوسی: ممنون خب حالا چیکارم داشتی؟؟ ادرین: رفتم جلوش و گفتم لوسی من خیلی فکر کردم من فهمیدم تو برام از همه مناسب تری من میخوام از این به بعد با تو باشم لوسی: جدی میگی؟؟؟ ادرین: اوهوم لوسی: محکم بغلش کردم و ممنونم ادرین ممنون ادرین خوشحالم که اون دختره مرینتو از زندگیت بیرون کردی ادرین: دیدم بغلم کرد منم برای حفظ ظاهر بغلش کردم گفت خوشحالم که اون دختره مرینتو از زندگیت بیرون کردی میخواستم بزنم تو دهنش بگم مرینت جون منه ولی باید تا فردا شب صبر میکردم
( خب خب چون نمیخوام از فوضولی بمیرین میرم به فردا شب😂😂😂البته کل قضیه رو بهتون نمیگم😈😈😈) ادرین: لباسامو عوض کردم نفس عمیقی کشیدم همه چیز آماده بود سند ازدواجم با مرینتو برداشتم و رفتم سمت خونه ادوارد اینا امشب دیگه باید همه چیز تموم میشد.............( ادرین رسید خونه ادوارد اینا) ادرین: زنگ درو زدم گفتم با ادوارد کار دارم با مکث زیادی درو باز کردن رفتم تو خونه سندم دستم بود رفتم وسط هال ادوارد: رفتم گفتم تو اینجا چیکار میکنی دیدم مرینتم از اتاقش اومد بیرون با هم رفتیم طبقه پایین ادرین: اومدم زنمو ببرم خونه خودم ادوارد: زنت کیه؟؟؟ ادرین: مرینت رومو کردم سمت مرینت و گفتم خانوم اگراست بریم؟؟؟؟ ادوارد: چییییی😨😨😨.........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
با ما ابن کار رو نکن😪😪😪
نیکا یه نفر با نام کاربری سلطان تست از داستان بلک لاو این د میراکیلس تو داره کپی میکنه!
میدونم خیلی درس داری ولی دیگه باید هداقل هفته ای ۱۰تاپارت بزاری
اگه مردم یه وسیتی دارم به این بگین پارت بعدرو الان بزاره🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬بابا مردم ازبست دیرمیزاری 🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬
پارت بعدرو نمیزاری
پارتتتتتتتتتتتت بعد تورو خدا
پارت بعد لطفا سریع بزار ۵ روز گذشته😨😨
خیلی قشنگ بود
چرا بعدی و نمی زاری نکنه رفتی😭😭😭😭
تروخدا سریع پارت بعد رو بده