شروعی دوباره (پارت 4)

می خواست منو ببره که یهو جین یه مشت به مین سو زد منم جیغ زدم همه به ما نگاه میکردم بعد مین سو میخواست جین رو بزنه که جلوش رو گرفتم ا. ت_بس کنید می خواستم روز خوبی بگذرونم و شما دوتا دارین خرابش میکنید جین_اخه میخ(میخواست میخواست بگه😂) وقتی جین می خواست حرفش رو تموم کنه شروع کردم به ا. ت_ اخه که چی تو هم داری باعث میشی که روزم خراب شه گفتم که یهو مین سو منو به سمت خودش کشید و لبش رو رو لبام گذاشت هولش دادم و به صورتش سیلی زدم معلوم بود جین میخواست بازم دعوا کنه ولی چون میدونست اگه دعوا کنیم بیشتر ناراحت میشم ساکت شد مین سو هم که مثل مجسمه مونده بود مین سو _ا.ت تو مال منی و مال من خواهی موند

برگشتم و بهش اخم کرد جین میخواست کنارم بیاد که اجازه ندادم و بهش گفتم که میخوام تنها باشم بغضم گرفت و میخواستم گریه کنم برا همین دوییدم و از رستوران دور شدم رفتم تو به مغازه و لباس راحت و لش گرفتم کمی تو پارک کنار مغازه قدم زدم هم اهنگ گوش دادم هم گریه کردم تو اون موقع یکی اومد کنارم نامجون_ سلام ا. ت،چیزی شده؟ جین همه جارو دنبالت میگرده صدای نامجون بود ا. ت_ اره یه جورایی چرا فقط یکی دوساعته که نامجون_خوبی ا. ت الان ساعت شیشه و تو هفت ساعته غیبت زده به ساعت نگاه کردم وای واقعا شیش بود ا. ت_ خوبه پس تو منو دیدی بهش بگو که من امروز تو هتل میمونم نامحون _ مطمعنی؟ چون از فردا دیگه جین نیستااااااااا تعطیلاتش تموم شد راست میگفت نمی خواستم جین هم ناراحت باشه ا. ت_ اوکی پس منو میرسونی؟ نامجون_ البته ا. ت_ ممنون یه لبخند کوچیک زدم و راه افتادم

«چند دقیقه بعد» رسیدیم و من پیاده شدم نامجون_ من دیگه میرم ا. ت_ باشه پس بای دست تکون داد و رفت درو زدم حین باز کرد داشت گریه میکرد و بعد محکم بغلم کرد جین _ کجا بودی تا این وقت میدونی که دیوونم کردی؟ ا. ت_ ببخشید هواسم به ساعت نبود دستش رو گرفتم و اومدیم تو ا. ت_ بازی کنیم؟(ps5) جین _ بدو بیا سه ساعته که داریم بازی میکنیم که یهو یکی محکم درو زد

اسلاید اضافی

................... :/

برو نتیجه کارت دارم یههه