
سلام دوستان این اولین تست من هست و البته باید بگم اولین باری هست که یک داستان مینویسم امید وارم خوشتون بیاد 👇👇👇
سلام اسم من مرینت هاردی من یه دختر13 ساله هستم . اسم پدرم دیوید هاردی و اسم مادرم میراندا لارنس من دختر بزرگ خانواده هستم و یه خواهر دوقلو به اسم ماگنولیا و دوتا برادر به اسم های مارک و جیک دارم . پدر من نخست وزیرسابق فرانسه بوده و الان صاحب بزرگترین شرکت دارویی نیویورک . من از بچه گی حق نداشتم از خونه برم بیرون هر وقت هم میخواستم دوست پیدا کنم یا بخاطر پولم دوست میشدن یا بخاطر اینکه از یه خانواده ی ثروتمندهستم باهام دوست نمی شدن . من به مهارت های رزمی طراحی مد و همین طور بازی های رایانه ای علاقه زیادی دارم که متاسفانه پدرم با هر سه تاش مخالفه اما من به شرط یاد گیری کار هایی که اون میخواد میتونم این کار هارو انجام بدم تازه تو هر سه تاش مقام آوردم 9 بار تو مسابقات جهانی بازی های رایانه ای اول شدم و6بار تو مسابقات بین قاره ای کاراته . و سه بار هم به عنوان طراح مد نوجوان معرفی شدم . خب تقریبا با من آشنا شدین حالا بریم سراغ داستان زندگی من 👈👈👈
از زبان مرینت : نصف شب تشنم شد🥛🥛 داشتم از پله ها میومدم پایین که برم آب بخورم دیدم لامپ اتاق مامان بابا روشن و دارن با هم حرف میزنن کنجکاو شدم ببینم چی دارن میگن ( نویسنده :فضول آخه به تو چه ) رفتم کنار درو یواشکی گوش کردم مامانم داشتم به بابام میگفت
از زبان میراندا (مامان مرینت ) : گفتم دیوید تو که نمی خوای این کار و بکنی اونا دختراتن نمیتونی باهاشون این کارو بکنی این کار خیلی خطرناکه اگرم بخوای من نمیزارم میدونم توام خیلی دوستشون داری آخه چطور دلت میاد میاد این کارو بکنی تو بخاطر اینکه خطر اونا رو تحدید نکنه حتی نمیزاری از خونه برن بیرون اونوقت ازشون همچین چیزی میخوای . از زبان دیوید (پدر مرینت ) :میراندا عصابانی بود و همینطور ناراحت و میگفت که احازه این کار رو نمیده من گفتم منم دوست ندارم این کارو بکنم اما خب هنوزم من یکی از مقامات دولتی هستم و باید به دستورات عمل کنم تازه جان دوستمه و با افرادش مراقب اونا هستن . میراندا : خب بگو از همون افرادش یکی رو بفرسته . دیوید : همه اوناامتحان دادن اما هیچ کس قبول نشد میراندا : به دیوید گفتم من نمیدونم دیوید باید یکی دیگه رو انتخاب کنی من اجازه نمیدم دخترام همچین کاره خطر ناکی انجام بدن که یهووو ..........
از زبان مرینت : پشت در بودم داشتم به حرفاشون گوش میکردم که یهو یه دست رو شونم حس کردم 😮😮😮 برگشتم دیدم ماگنولیا و مارک و جیکن اومدن حرف بزنن گفتم : هیششش ساکت🤫🤫🤫 مامان و بابا دارن حرف میزنن اما مشکوک میزنن باید بفهمیم دارن چی میگن اونام سر تکون دادن .شنیدیم مامان به بابا میگه نه اجازه نمیدم اونا دختراتن تو نمیتونی اینکارو کنی .... (نویسنده : همون حرف های پارت قبل ) که یهوو .....
یهوو در و باز کردم و با داد گفتم : موضوع چیه ما نباید چیکار کنیم اینبارر دیگه چه نقشه ای برامون داریین پدر هاااااااا😠😠😡😡( نویسنده : طفلک دیوید همه چی سرش خراب شد 😐 😐😐) از زبان دیوید : همین طور داشتیم حرف میزدیم که یهو مرینت درو باز کرد با داد گفت اینبار چه نقشه ای برای ما داری پدرررررر من و میراندا باهم گفتیم شما اینجا چیکار میکنید مرینت گفت حرف و عوض نکنین ماگنولیا گفت : ناسلامتی دارین در مورد ما حرف میزنین اونوقت میگین ما اینجا چیکار میکنیم بعد همشون با یه قیافه ای 🤨🤨 گفتن : خب موضوع چیه بگین
از زبان میراندا : یهوبچه ها اومدن توبا عصبانیت ازمون پرسیدن موضوع چیه. گفتم بچه ها برای پدرتون یه دستور اومده که تو اون نوشته .......
آنچه خواهید دید 👈 ماموریت ؟ماموریت چیه من نمیتونم اجازه بدم نه مرینتتت تو نمیتونی پدر من آنجامش میدم مرینتتت
بچه ها لطفا نظر بدید پارت دوم و فردا میزارم اکه بازدید خوبی داشت داستانمو ادامه میدم خداحافظ
راستیی نظر بدید پارت بعد رو بزارم یا نهه
خداحافظظظظظظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود خسته نباشی عزیزم
عزیزم از یکی کپی کردی ناراحت نشو ولی ضایست کپیه
ببخشیداول اینکه چطور به همچین نتیجه ای رسیدی
دوم اینکه اگه کپی کرده باشم نویسندش تا الان باید میگفت
سوم اینکه اسم داستانی که میگی از روش کپی کردمو بهم بگو
ممنون ازت 😘
نگاه کن من میتونم همکار خوبی باشم واست من تو ذهنم پر ایده های ناب هست از الانم یه پیشنهاد دارم برات
نگاه کن من نمی دونم پارت دوم داستانت چیه ولی تو این ماموریت آدرین باید باید باید باید عاشق مرینت بشه
اینطوری مخاطب های داستانت بیشتر میشه ♥️♥️♥️من کلامت و جملاتی توی ذهنم هست که خیلی جالب هستن
حتما اسم منو تو داستانت ببر یعنی ۲ نویسنده زودتر جواب منو بده آیا میخواهی با من هم کاری کنی (چقدر رسمی حرف زدم😂) اگه دوست داری زود تر جواب منو بده مرسی ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️🍭🍭🍭🍭🍭🍭🙂🙂🙂🙂🙂
خیلی خیلی ممنون از پیشنهاد شما بنده حتما از نظرات استفاده میکنم و امید وارم ایراد های داستانم رو بهم بگید تا من بهتر کار کنم اما من دوست دارم داستان اولم رو خودم بنویسم من داستان های شما رو هم خوندن عالی هستن و مطمینن پر از ایده هایی که داستانم رو بهتر میکنه ولی من میخوام این داستان را خودم بنویسم امیدوارم از دستم نارحت نشید 😊🙏🙏
( فکر کنم خیلی رسمی بود 😂😂😂)
نه بابا چرا ناراحت بشم
باشه هرجور راحتی عشقم ♥️
ولی پیشنهادم رو حتما حتما حتما استفاده کن آدرین عاشق مرینت بشه ♥️♥️
راستی میای باهم آجی بشیم ♥️🍭
پارت بعددد پلیزززز
حتما ممنون
میگم پرات بعدو بزاری منم میتونم باهات همکار بشم🤗🤗🤗🤗🤗🤗🤗
ببخشید خیلی از پیش نهادت ممنون ولی من دوست دارم اولین داستانم و خودم بنویسم ولی از نظراتتون حتما استقبال میکنم
بازم ببخشید امیدوارم ناراحت نشی 😊😊
میگم پارت اول کجان😕😕😕😕
این پارت اول بود
سلام این پارت اوله دیگه 🙄😅
عالیییی
ممنون