
سلام گل های قشنگم بریم برای پار چهارم... 💅فالو=فالو💅
@دخترای مدرسه امروز یکیشون اومد پیشم که مثلا بهم اخطار بده که با تو نباشم &غ*ل*ط کرده خودم به حسابش میرسم @نمیخواد فقط ازم فاصله بگیر و به زندگیت برس &تمام زندگی من تویی چطوری بدون تو زندگی کنم (با این حرفش قلبم به تپش افتاد) @خب میخوای چیکار کنی ؟...
&فردا میفهمی شبت بخیر عشقم فردا میبینمت @باشه (فردای آن روز)*نونا من زود تر با دوستم میرم مدرسه خودت تنها برو @باشه (صبحانم رو خوردم و رفتم دم در دیدم یونگی منتظرم ایستاده ) @اینجا چیکار میکنی؟ &اومدم دنبالت که با هم بریم @چـی & بریم دیگه دیر میشه(دست یونا رو گرفت و راه افتادند) @خوبه دیگه دستم رو ول کن &نمیخوام @میگم ولم کن &گفتم نـه (بلند گفت، ترسیدم و همراهش رفتم. همه داشتن نگاهمون میکردن رسیدیم کلاس رفت اونجا رو سکو و رو به همه ی بچه ها گفت)
& بچه ها همتون گوش کنید، از این به بعد یونا دوست دخترمه و اگه کسی بهش نگاه چپ کنه یا اذیتش کنه با من طرفه فهمیدید. @چـی؟.. (نگاهم کرد و لبخندی زد و گفت) &دیگه مال خودمی (رفتم سر جام نشستم واقعا متعجب شدم حتی فکرشم نمیکردم که چنین کاری بکنه سوبین نشست پیشم) $چطوری دوست دختر آگوست دی اعظم @ترو خدا سر به سرم نذار حوصله ندارم $چرا؟ باید خوشحال باشی..
@خب من وقتی دوستش ندارم چرا باید دوست دخترش باشم $چرا دوستش نداری؟ @نمیدونم (یکم با این سوال سوبین تو فکر رفتم واقعا چرا دوستش ندارم؟ تو ی همین فکرا بودم که معلم اومد سر کلاس، کلاس تمام شد رفتیم ناهار بخوریم رفتم غذام رو برداشتم برم پیش سوبین بخورم که دیدم یونگی اومد جفتم نشست) @چرا اینجا نشستی؟ &نمیتونم پیش دوست دخترم غذا بخورم (و شروع کرد به خوردن و دیگه غذامون رو خوردیم. مدرسه که تمام شد..
از سوبین خدافظی کردم و رفتم خونه که تو مسیر خونه یونگی اومد پیشم دستم رو گرفت. &خب بهتره بریم @دستم رو ولم کن خودم تنها میرم &خطرناکه نمیشه تنها بری درضمن نمی تونم دست دوست دخترم رو بگیرم @چرا ولی نه دست من رو (دستم رو از دستش کشیدم بیرون و گفتم ) @ چرا اون موقع من رو به عنوان دوست دخترت اعلام کردی من دوست ندارم پس بیخیالم شو & چون دوست دارم و دلم نمیخواد کسی اذیتت کنه چرا نمیفهمی عاشقتم نمیتونم ازت دست بردارم (با این حرفش قلبم لرزید و یه کمی سرخ شدم و سریع دور شدم)..
&وایسا با هم بریم ، سرخ شدی؟ @نه اصلا (و تند تر راه رفتم اونم یه لبخند ملایمی در گوشه ی لبش نقش بست) @خب دیگه رسیدیم برو (گونم رو بوسید و گفت) &خدافظ عشقم فردا میبینمت (رفت. دستم رو گذاشتم رو گونم کمی خجالت کشیدم و حس میکنم یکم از خوشم اومده بود فقط یکم ) ..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وگرنه زنده زنده آتیشت میزنممم سلیطهههه
البت بهتره ک مرده باشی
فک کنم مردی
باورم نمیشه ک دو سال گذشت و هنوزم تو پارت جدید آپ نکردی
پارت 2 و 3 چیییی
من خوندمشون ولی یادم نمیاد چی بود
فک کنم یه ک.صکشی گزارش داده
سه ماه از پارت قبل گذشته یونو
۲ماه گذشته پارت جدید رو نمیزاری
میدونی من چند وقته منتظر پارت بعدی ام
منمممم
بعدییییییییی😬
نمیخوای پارت جدید بذاری؟تلف شدم از بس منتظر موندم