یه فیک جدیده 🙃از اینم حمایت کنید 👐😁نظر فراموش نشه که تی اگه منفی باشه🤗
بعد از مهاجرتم به کره هیچ. چیز اونجوری که فکر میکردم پیش نرفت، هزینه های سرسام اور و نبود شغل و بدتر از همه هزینه کرایه خونه خیلی زیاد بود اونقدری که حتی فکر خریدن هیچوقت از ذهنم عبور نمیکرد ، وارد رستورانی شدم که تو اعلامیه نوشته بود اما از شانس خوب من چند دقیقه قبل من یه نفر استخدام شده بود اینم شانسه منه دیگه... ، نا امید از رستوران اومدم بیرون گوشیم زنگ خورد :«عجله دارم فقط بگم که اگه تا اخر این ماه کرایه خونه رو پرداخت نکنید مجبورم وسایل رو بزارم تو خیابون»و قطع کرد یه نفس از روی ناراحتی کشیدم :«دیگه از این بدتر نمیشد»همون موقع بارون شروع کرد به باریدن و منم چتر نداشتم انگار شدم عین موش اب کشیده هروقت این حمله رو میگفتم یه اتفاق نیافتاد انگار دنیا همیشه میخواست بهم ثابت کنه که از این بدتر هم میشه دستم گذاشتم توی جیبم و توی پیاده رو اروم قدم میزد بر اثر باد شدید کاغذی که توی هوا میچرخید صاف اومد خورد توی صورتم خیلی عصبی بودم یه لعنت بر کسی که صاحب تبلیغ این پوستر بود فرستادم با عصبانیت برکه رو برداشتم ببینم چیه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
بسی زیباااا 😍
مرسییی😁
عاجی نه اینو تا آخراش بنویسی بعد مث عشق سلتنطی دیگه ادامش ندی
چشم😂💗
عالی بود ادامه:/🧃
ممنونم🙃👐
آجی خیلی خوب بود🥺
ادامه بده👑✌️
ممنون عالی🙃❣️
خیلییییی عالیییییی بود
مممنونننن😁👐