
کنیچیوا .بچه ها مدرسه ها شروع شده منم حسابی شلوغ شدم به خصوص که هجدهم هم میرم !گومنسای زیادی درگیری دارم!
ساسکه:خب بگو😇شیماری:قول میدی به کسی نگی☺ساسکه:قول میدم!😀شیماری:خب راستش حالا که فکر میکنم فکر کنم میتونم بهت اعتماد کنم آخه پدرم گفته بود هر وقت با یک نفر احساس راحتی کردی بهش بگو!😊ساسکه:چی؟تو ب من احساس راحتی میکنی؟😮شیما:آره خب!😟ساسکه:خب برو سر اصل مطلب!😣شیماری:خب باشه !😁ساسکه من مطمئنم که تو متوجه یک چیز هایی درباره ی من شدی درسته ؟😐ساسکه:خب...😕شیماری:آره مطمئنم تو متوجه بیاکوگان و رینگان من شدی!😈در مغز ساسکه:شیما چان از کجا فهمید که من فهمیدم؟😶خیلی عجیبه!ساسکه:خب آره حالا بگو چرا رینگان و بیاکوگان داری؟😆
شیماری:من کل چیز هایی رو که میخوام بگم رو الان نمیگم،میخوام یکم یکم بهت بگم پس الان یک چیزهایی بهت میگم باقیش رو روزهایی میگم که باز باهم تنها شدیم !😉راستش من یک شینوبی معمولی نیستم مطمئنم دنبال اطلاعات از خاندان هیوچیماکی بودی ولی فقط خالی بوده و دنبال من بودی تا بفهمی به عبارت دیگه بیکار بودی!😑ولی خب از اصل مطلب منحرف نشیم ! در مغز ساسکه:واقعا چجوری ذهن من رو میخونه؟ شیماری:من نه تنها بیاکوگان و رینگان دارم بلکه هر ۶ چشم ککی گنکای رو دارا هستم!ساسکه:امکان نداره؟چون فقط دانای شش طریقت و مادارا رینگانشون رو فعال کردند بیاکوگان هم مربوط به قبیله هیوگاست.تنسینگان هم از مخلوط شدن چاکرا تونری و بیاکوگان درست شد !کستوریاگان هم
متعلق به قبیله چینویکه هست.شارینگان هم مال اوچیها!بعد اون ککی گنکای دیگ چیه؟😑شیماری:حالا خودت رو نکش من فقط همین بخش اش رو میگم فقط بدون من ۶ چشم ککی گنکای دارم راستی گفتی اون چشم دیگه چیه؟اسمش جوگان هست که پیشبینی میشه و نسل بعدی شما دیده بشه!فقط میخوام تا الان بدونی اسم چشم چپ من بیارینگان هست و اسم چشم راستم تنستوریاگان!ساسکه:اینا دیگه چین؟شیماری:نکاه کن ساسکهkun بیارینگان یک چشم فوق العاده قوی هست!که از سه دوجوتسو تشکیل شده:بیاکوگان که قابلیت دید به تمام نقاط رو داره !شارینگان که خودت خوب میدونی چیه!و جوگان که چاکرا های مختلف رو از هم تشخیص میده.و چشم راستم که تنستوریاگان نام داره از دوجوتسو دیگه تشکیل شده!رینگان که بازم خودت خوب میدونی چیه!کستوریاگان هم که خیلی میدونی و تنسینگان که مخلوطی ازچاکرای تونری و بیاکوگان های اصیل هست.
ساسکه:قبول میکنم چشم های خیلی باحالی داری!شیماری:آریگاتو!ساسکه به نظرم بهتره بری دهکده شن!ساسکه:درسته!در مغز ساسکه:این دختر الهی هست!مطمئنم!و اونا راه افتادند !یک روز بعد:شیماری:یکم دیگه مونده !وای!ساسکه:درسته!شیماری افتاد!ساسکه واستاد!ساسکه:حالت خوبه!شیماری جواب نداد!ساسکه رفت پیشش!ساسکه:نه از کم خوابی و خستگی و گرمازدگی زیاده!یک تخته سنگ پیدا کرد و شیماری رو گذاشت زیرش!ساسکه:درسته که خیلی خفنه ولی چه بنیه ی ضعیفی داره!😑 ۱ ساعت بعد:شیماری از خواب بیدار شد!ساسکه:بالاخره بیدار شدی!علاف کردن بقیه مار درستی نیس!شیماری :من خواب بودم مکه چی شد!ساسکه:هیچی وللش پاشو بریم
بعد پیمودن کمی راه رسیدند!شیماری گارا را میبیند!شیماری:گاراااا کنچیوا و به سمتش میدود!گارا :کنیچیوا شیماری چان!شیماری:کنیچیوا !دلم برات یک ذره شده بود!گارا:آره منم دل تو دلم نبود بیام دهکده برگ ببینمت راستی برات یک چیزی هم گرفتم!شیماری:چییی؟گارا:باهام بیا!ساسکه:منم اینجا ام ها!شیماری:اوه درسته باهمون بیا!ساسکه:باشهههه!در مغز ساسکه:این گارا چی داره که من ندارم اصا من چرا حرص میخورم ندای درون ساسکه:چون دوستش داری!در مغز ساسکه:ساکت شو ندای درون الا اعصاب معصاب ندارم
گارا یک چیز از کمد اش در میاره !گارا:بریم به دهکده برگ!شیماری:کادو من چی پس؟گارا :حالا غصه نخور بیا !اونا میرن بیرون !گارا:شیماری اینم کادو ات شیماری:این جی هس حالا یک نامه!گارا :بخونش!شیماری:شیماری هیوچیماکی عزیز از این پس شما دیگر رسما یک شینوبی از دهکده برگ هستید و در تیمی شروع به فعالیت خواهید کرد!این تیم که تیم ۱۲ نام دارد متشکل از شیون و ماتسودا که به تازگی از آنبو خارج شدند هست مربی تیم شما یک جونین ماهر که اوبیتو اوچیها نام دارد هست!شیماری:هورا بالاخره تموم شد منم رفتم تو یک تیم!ساسکه شنیدی!ساسکه:بلههه!شیماری:پس معطل چی هستید بزنید بریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بسیار عالی
از شانس خوبم خودم برسیش کردم .
چه خوب