
بپر ادامهههههههههه
اجرال هک :( انگار دست بردار نیستین نه ؟) ماری :( معلومه که نه) اجرال هک :( من که گفتم اونا فقط نقاشی متحر—) باکوگو:( خفه.... حتی اگه ما نقاشی متحرک هم باشیم بازم زندگی میکنیم) اجرال هک :( ولی شما که واقعی نیستین 😌) همه ساکت شدیم ..... نمیدونستیم چی بگیم . تا این که آکی سکوت رو شکست :( شاید برای تو نقاشی متحرک باشه ولی برای من زندگیه ) هینا:( اسکل .... برای ما زندگیه ) اجرال هک ساکت شد 😏 ولی یه نیشخند 🙄😑 اجرال هک:( اگع اینطوریه بیاین جلو ببینم) ....................................... از زبان هینا :« می خواستم حمله کنم که یکی از پشت لباسم رو کشید .... نوبو بود . هینا :( چی شده؟) نوبو :( من یه فکری دارم ...) گوشمو نزدیک بردم ...... عجب فکری 🤩
این فکر رو به ماری گفتم و من و ماری از نوبو دفاع میکردیم 😉 نوبو هم داشت با قدرتش نقشه بی نظیرش رو ابدا میکرد ...... نوبو:( زمان زیاد میبره) ماری :( اشکال نداره ) من:( میتونیم طاقت بیاریم ) آکی :( به منم بگین چی به چیه خب ) ماری در گوشش توضیح داد .... آکی هم لبخند زد 🙂 بعد رفت به بقیع کمک کنه 🏃🏻♀ با زور منتظر بودیم که کار نوبو تموم شه 😓 خیلی سخت داشتیم میجنگیدیم ... بخصوص اینکه قدرت تبدیل شدن به تایتان ، ببرینه شدن و معلق شدن هم داشت 😫 هممون خسته شده بودیم 😣 نفسمون بالا نمیومد
کوشینا:« تمام تلاشمون رو میکردیم ولی بی فایده بود حتی نفسش هم بند نیومده😓 ولی بازم حمله میکردم .... فقط میخواستم که یه شهاب سنگ دقیقا بیوفته تو سرش 😑💢 ای وای قدرت اسلحه ام فقط پنج درصده😶 من :( نوبووووووو) نوبو :( در حال شارژه ) نوبو با اینکه زیاد نمیجنگه ولی خیلی خسته شده ☺ هر چی بشه کارش خیلی سخته 😣 از بس خسته بودیم که با زور وایمیستیم 😣 ولی بازم تحمل میکنیم 😉 حسابی زخمی و خاکی شدیم ..... الان چهار ساعته که داریم میجنگیم 😐 نوبو :( آپلود شد 😍) دخترا:(😍😍🤩) من:( چی؟؟😐)
نوبو یه دریچه قلبی دیجیتالی درست کرد 💙 بعد با صدای بلند توش داد زد :( سلاااااااام اوتاکو هاااااااااااا لطفا کمکمون کنیننننننن) ولی درچه کاری نمی کرد ☹️ نوچه اجرال هک دریچه رو نابود کرد 😫😫 چرا یه تریلی از روش رد نمیشه 😫😫💢 نوبو ناراحت شد 😓 کلی زحمت کشیده بود😓 اجرال هک هممون رو نقش زمین کرد 😣 داشتیم میباختیم 😭 یهو یاد حرف آبجیام افتادم .......فلش بگ:( وقتی باهاشون گیم بازی میکردم . دوست نداشتن وارد غار هیولا ها بشن پس راه اشتباه رو میرفتن و میباختن 😐😅 من :( باید وارد غار بشین ) ساینا:( من نمیخوام ) سلما :( چرا راه دیگه ای تو بازی نیست چون اونجا خیلی ترسناکه) ) پایان فلش بگ ....... خودم رو به طرف دریچه نابود شده رسوندم ...... تیکه هاش رو کنار هم چیدم ..... قلب درست شد ....... ولی کار نمیکرد ..... گریه ام گرفته بود 😭 داشتم گریه میکردم ..... یهو آبی شد ..... داشت کار میکرد 🤩 سرم رو نزدیکش کردم داد زدم :( سلاااااااام ..... من کوشینام ..... دارم با مردی که میخواد انیمه رو نابود کنه می جنگم ...... اگه نمیخوای شکست بخوریم ...... بهم کمک کننننننن لطفااااااااا ..... ما به کمکتون نیاز داریم ......) نوچه های اجرال هک نزدیکم شدن .... یکیشون منو عقب کشید و اون یکی دریچه رو نابود کرد 😭 گریه کردنم زیاد شد 😭😭 شخصیت ها کمرنگ شده بودن 😭 دخترا هم نا امید شده بودن 😭 همه خاطراتم با انیمه ها جلو چشمام میومد و میرفت 😭 وقتی شوتو خونمون اومد..... وقتی تو دوربین نیوفتاد ..... وقتی خونه هینا رفتیم..... وقتی با نوبو اشنا شدیم ...... نمیتونستم آروم بگیرم 😭 ناگهان.....
یه قلب از دریچه بیرون اومد :( کوشینااااا ..... اسم من یوری عه ...... میشناسمت ..... من کمک میکنممممم..... ) یوری بود 😍 توی تستچی یکی از دوستامه 😍 پیام یوری تبدیل به اژدها شد ☄ 😍😍 یه قلب دیگه اومد :( کوشینااااا... تو منو توی تستچی به اسم گرلز میشناسی ..... منم بهت کمک میکنم ) 😍 پیامش به یه ققنوس تبدیل شد و کنار اژدها ایستاد 😍 ( من بهت کمک میکنم.....) ( رو من حساب کن ....) ( میشناسمت.....) ( منم هستم ....) کلی پیام 😍😍 بعضی ها هم خارجی بودن 😍😍 یه عالمه حیوان افسانه ای😍😍 حمله کردیم .... اجرال هک تمه نمیتونست با قدرتش اونا رو بزنه 😍 رو زمین افتاده بود و نفس کشیدن براش سخت بود😏 بالا سرش ایستادم :( تسلیم شو) اجرال هک:( ن...نمیشم) همه پیاما آماده زدنش شدن😌 اجرال هک یه فلش از تو جیبش به نوبو داد . نوبو با حیجان :( رمز باز شد انیمه ها نجات پیدا کردن 🤩🤩🤩🤩🤩) همه خوشحال بودیم 🤩🤩🤩 جوینده یابنده استتتتتتتتتتتتت😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍🤩🤩🤩 پیام ها به قلب تبدیل شدن و هر کدوم مثل یه موشک تو هوا ترکیدن 💙 وقت خداحافظی بود ...... ناراحت بودیم که دیگه نمیبینیمشون ولی از طرفی خوشحالیم که نابود نمیشن☺💙 شوتو:( فراموش نمیکنم که یه خواهر کوچولو مثل تو داشتم💙) من:( منم یادم نمیره با بالش زدم تو سرت 😂) شوتو:(😄) ........ من :( خداحافظظظظظظظ) همگی نفس عمیقی کشیدیم . هینا:( تازه داشتم بهشون عادت میکردم ) آکی :( اوهم) ماری :( منم تازه رو ناروتو کراش زدم 😅) هینا :( منم رو باکوگو کراش زدم 😂) من :( هممممم بریم برا دیدن انیمههههههه) نوبو:( با کامپیوتر من 😋) همه:( اوکیییییییییییییی✊🏻✊🏻✊🏻✊🏻) ...... اجرال هک هم که مرده کلا😂😂😂
خب فن فیک منم که تمامید 😋 حالا ببینم نظر سنجی چی میگه که آموزش بدم یا یه فن فیک جدید بنویسم .... ولی حالی برا فن فیک نیست 😅 امیدوارم که خوشتون اومده باشه کسایی که همیشه فیک من رو دنبال میکنن این پیام ها رو دادن و ما رو نجات دادن 😘 شاید یکیش تو باشی ......... جانه ✊🏻☺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هینا راس میگه منم بعد دیدن دو قسمت مای هیرو اکادمی فهمیدم باکوگو برام از نفله 🤣 تبدیل به کراش شده 😐😐😍
😭😭من نمیخوام تموم بشهههههه😭😭😭😭😭😭
بازم میخواااااااااااممممم😭😭😭
دیگه تموم شد دیگه چه کنم ☹️ تو نظر سنجی شرکت کردی ؟
نهههههههه😭
آره شرکت کردم
عالی بود آفرین 👏😚
خیلی قشنگ تموم شد 😍
چ : خدایی نمد 😐💔
چرا نمد 😐
عالی بود اجییییییییی 😍😍😍😍😍❤❤❤❤
خیلی خوشحال شدم منو هم تو داستانت اووردی ❤❤❤❤
ج چ : راستش واقعا نمی دونم ..... 😂💔
هققققق آجی داستانت عالی بودد ❤❤ خیلی ناراحت شدم تموم شد ولی بازم عاشق داستانتم و بالاخره هر داستانی پایانی داره 😁 و منم امیدوارم بتونم تا اخر داستانم برم 😁😂
راستی بهت گفته بودم من عاشق اژدها هستم ؟ 😂😁
در کل داستانت خیلی خوب بود 😁😁😁😁😁❤❤❤❤
نویسنده خوبی هستی 😉😁❤
😁 عه اژدها دوست داری 😍 چه شانسی😄
آری 😁😄❤