
*•.¸♡ عاشق های همیشگی 1♡¸.•*

از زبان مرینت: داشتم با تیکی درمورد هویت ارباب شرارت حرف میزدم(ارباب شرارت گابریل نیست و فیلیکس برای اینگه پدرشو زنده کنه) تیکی گفت:(علامت تیکی🍪) 🍪: مرینت من یه جیزی فهمیدم ❤: چی فهمیدی؟ 🍪ارباب شرارت برای اینکه یکی از عزیزانشو زنده کنه اینکارو میکنه ❤: دستمو گذاشتم زیر دهنم به این معنی که کی میتونه یکی از عزیزانش مرده باشه اها اره فیلیکس ولی اصلا با عقل جورد در نمیاد مگه نه تیکی😐🍪: اره ولی ممکنه فیلیکس باشه ❤: راس میگی باید تحقیق کنم با کت (این اسلاید عکس مرینته😊) ❤تیکی دختر کفشدورکی امادههه😁

بعد از بالکن اتاقم میخواستم برم که ماری منو دید و گفت💜: ابجی ابرقهرمانم کجا میری(نکته: ناری هویت مرینت رو مودنه) ❤: اممم دارم میرم با کت درمورد هویت ارباب شرارت حرف بزنیم 💜: اها باشه من برم بای ❤: بای(عکس اسلاید عکس ماریه)
بعد که ماری رفت من از بالکن رفتم به برج ایفل رفتم نشستم رو دفت گوسدافیفل(همون دفتره که تو زامبی زو کلویی و لیدی باگ اونجا بودن) داشتم منظره رو. نگاه میکردم که دیدم یکی چشمامو گرفت😐 (علامت مرینت به ابر قهرمانی🐞 علامت ادرین به ابر قهرمانی🐾) 🐞: توکی هستی؟ 🐾

🐾: منم.... 🐞: نذاشتم حرفشو تموم کنه دستشو گرفتم و از برج پرتش کردمکه دیدم گربه سیاهه😐😐😐😐🤐گفتم: کتتتتت و یویو رو به پاش وصل کردم و اوردم بالا دستشو گرفتم و اوردمش بالا بعد یهو صدای بوممم اومد بوممممممممم.... 🐾🐞(باهم): بریم شرور جدیدو شکست بدیم😑(این اسلاید عکس ادرینه)
بعد من با یویوم به یجا وصل کردم و رفتیم شروره اسمش عشق شکن بود (دختره لایلا بود که شکست عشقی خورده(اینجا لایلا ادم خوبیه) لباسش قرمزه روز عکس قلب سیاه شکسته داره بعد صلاحش یه شمشیره مه شکل لباسش و به هرکی که بزنه اونو مثل خودش دچار شکست عشقی میکنه)
خیلی سخت بود شکست دادنش بعد با هزار بدبختی نتونستیم شکستش بدیم از گردونه خوشانسی استفاده کردم 🐞: لاکیییی چارممممم چی من با این شامپو چیکار کنم فکر کردم به کت گفتم🐞: کت حواسشو پرت کن تا من....(موقع اجرا میفهمید) کت حواسشو پرت کرذ برد سمت برج ایفل منن از بالا سرش شامپو رو ریختم تو چشماش(اکوما تو شمشیرشه که شمشیرشم کشاس بودن) گفت: ایییی چشماممممم منم از فرست استفاده کردم و کششو برداشتم و دادم به کت تا با کتلکزام اونو پود کنه 🐾: کتلکزام
و کت کشو پود کرد منم اکوما رو گرفتم و کفشدوزک معجزه اسا کردم(الا ساعت 1 شبه) بعو تموم کردمو رفتم خونه از بس خسته بودم تبدیل به مزینت شدم بی تیکی ماکارون دادم و خوابیدم....(صفحه بعدی هم هست)
از دید ادرین: رسیدم تو اتاقم و تبدیل شدم و به پلگ پنیر دادم و گرفتم خوابیدم...... صبح بیدار شدم و رفتم مدرسه مرینتو دیدم و دوباره محوش شدم که نینو اومد و سلام کردیم و با هم رفتیم کلاس که دیدم مرینت با مایک اومد سر کلاس بعد پشت سرشونم ماری و مارینا اومدن مرینت اومد پیشم نشست سلام و احوال پرسی کردیم بعد معلم اومد و کلاس شروع شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چه جالبه
ممنون❤
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بید 😂😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
مرسی
پارت دو و سه تو بررسی عه