
🥺😍🥺😍🥺😍🥺😍🥺😍🥺😍🥺😍
از دیدن کادوش شوکه شده بودم.... نمیدونستم خوابم یا بیدارم... اون جونگ کوک بود... جلوم وایساده بود.. با عجله به سمتش دویدم و محکم بغلش کردم .... +میدونی چقدر دلم برات تنگ شده... میدونی چقدر عذاب کشیدم... میدونی چقدر دوریت برام سخت بود_ببخشید.... قول میدم دیگه تنهات نمیذارم 🥺.... بعد از چند دقیق ازش جدا شدم... خیلی خوشحال بودم این بهترین هدیه ای بود که گرفته بودم.... بعد از جشن با مهمون ها خداحافظی کردیم... فقط منو جونگ کوک و دونگ مین مونده بودیم... £خب من یه کاری دارم شما میتونین برین.. _باشه خدافظ+بابت امشب ممنون... خدافظ👋🏻£کاری نکردم... خدافظ😉👋🏻.... دست جونگ کوک رو گرفتم و از کافه خارج شدیم... یهو
متوجه شدم یه نفر با سرعت از کنارم رد شد.... +اوپا... _جانم.... + این اقاهه چرا با سرعت رفت سمت کافه.... کسی توی کافه نیست... به جز...دونگ مین😐 _نمیدونم.... +به نظرم مشکوک بود بیا برگردیم کافه... _نه خطرناکه... +اگه بخواد بلایی سر دونگ مین بیاره چی... _اما.... دستش رو گرفتم و محکم کشیدم + بیا بریم..... وارد کافه شدیم درست حدس زده بودم... اسلحه رو گذاشته بود روی پیشونیه دونگ مین ... + هی تو کی هستی اینجا چ کار داری ....به سمتم برگشت&واو... ایشون کی باشن... لحظه به لحظه بهم نزدیک میشد...._هی نزدیک نیا..... با تو ام میگم به خواهرم نزدیک نشو....&اقای جئون شما خواهرتون مرده... این چرندا چیه میگین 😏. .. _هی تو.... از طرف اوه ع*وض*ی اومدی نه...&اره 😏... مشکلی داری...دونج مین دستش رو برد طرف کلت کمریش که همیشه همراهش بود و سریع برداشتش و به سمت اون مرد نشونه گرفت...£از جات تکون نخور... اون مرد هم سریع دستش رو گذاشت جلوی گردن منو و اسلحه اش رو روی شقیقه ام گذاشت...
&اگه دست از پا خطا کنین دیگه نمیبینینش😏... گفتم جلو نیا... من بی صدا اشک میریختم... دونگ مین و جونگ کوک هم کاری نمیتونستن انجام که یه دفعه... جونگ کوک محک پریدم سمت اون مرد من پرت شد به سمت دیگه ای و از دستش فرار کردم... میخواست جونگ کوک کتکش زد... اون مرد میخواست با تفنگ بهش شلیک کنه .... جیغ میزدم و کمک میخواستم... که ناگهان صدا گلوله پیچید.... چشمام رو بسته بود که با اون صدا ناخود اگاه چشمام باز شد... وای نه
دونگ مین روی زمین افتاده بود ازش خون میرفت جونگ کوک هم دنبال اون مرد داشت میدوید..... +یااااا.... دونگ مینا..... بلند شو چشمات رو باز کن . .. £ا...... ت.. +دونگ مینا... لطفا چشمات رو باز نگه دار... به اورژانس زنگ زدم... کوک برگشت.. _حالش چطوره +اصلا خوب نیست... همون لحظه امبولانس رسید و دونگ مین رو به بیمارستان رسوندیم
............
بعد از چند دقیقه متوجه شدم یه خانم سراسیمه اومد پشت در اتاق عمل... خون جایی که دونگ مین رو برای عمل برده بودن... رفتم سمتش خیلی جوون بود.... +سلام... بخشیدی مشکلی پیش اومده... 😐*اوهوم... 🥺د*وس*ت پ*س*رم تیر خورده... 🥺با حرفی که گفت خشکم زد 😟 یعنی چی... نکنه تون لهم خ*ی*ان*ت کرده نه ممکن نیست🥺.... اروم رفتم سمت صندلی و نشستم سرم رو وسط دستام گرفتم شروع به اشک ریختن کردم... *ببخشید خانوم شما با دونگ مین نسبتی دارین... سکوت کرده بودم... +بله من همکارش هستم.... یه دفعه به سمتم اومد و یقه ام رو گرفتم... *چرا مواظبش نبودی چرا 🥺..... +خانم عملیات بود من کاری از دستم بر نمیومد....جونگ کوک اومد کنارم_یااا... ا. ت چی شده این دختره کیه.... +فک کنم د*و*س*ت د*خ*تر*شه... سوییچ رو بده میخوام برم تو ماشین... _ب.... ب... باشه... عصبانی بودم . .. باید استراحت میکردم تا اروم سم اما حرفی که دختره زد.... صداش توی مغزم اکو میشد... اشک از چشمام میبارید ....متوجه شدم جونگ کوک اومد توی ماشیناشکام رو پاک کردم_گریه کردی... +😞نه_دروغ نگو از چشمات معلومه+اره... گریه کردن.... تنها کاریه که میتونم انجام بدم اون بهم خ*یا*نت کرده توقع داری بخندم 🥺... _نه ببخشید اگه عصبانیت کردم... بعد سکوت کرد و ماشین رو روشن کرد تا خونه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد.... وارد خونه شدیم رفتم سمت اتاق روی تخت نشستم دوباره صدای اون دختر توی سرم پیچید اشکم مثل قطره بارون روی صورتم افتاد... جونگ کوک اومد کنارم هنوز ننشسته بود که بلند شدم. .. +اوپا.... دوست دارم... از ته قلبم دوست دارم...اما نه به عنوان برادرم... 🥺اشک توی چشمام حلقه زده بود و به صورتش نگاه میکرد.. اما داون شوکه خیره شده بود بهم چشمام رو از چشماش گرفتم و به لباش خیره شدم. .. نمیتونستم خودم رو کنترل کنم. پس ل*ب هام رو به ل*ب*اش نزدیک کردم و شروع به 💋 ..... ( کلیشه داستان ها نابود شد😁🤣)...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاشقتم عالی بود😘😘😘😘😘😘😘😘
پارت بعددددد
دلت میاد با من همچین کاری کنیح هااااااا
بح خدا بیام به خوابت.
:)..اصلن من قهلم.
عالی بود پارت بعد رو میخوام😉مرسی که بیشتر نوشتی😘😘
عالی بودددددددد فقط الان تموم شد یا یک پارت دیگه مونده؟
مررررررسی
اره پارت اخر رو گذاشتم... 💋💜
ببین خواهر من پارت بعد رو بزار وگرنه میام به خوابت :|~
گذاشتم عزیزم💋💜 نمیدونم چرا اینقدر دیر منتشر میشه 😖😐😅
اوم.
راستی دختر بودی دیه؟
مثلا ۳ روز پیش پارت بعد رو گذاشتم هنوز منتشر نشدح
اره عزیزم 💋💜
اوهوم خیلی دیر منتشر میشه😖😐