خب سلام اسم این قسمت : زندگی تازه برای لنا ویل. و راستی من احتمالا چند روزی نیستم و این پارت ۵ صفحه بیشتر نیست و بیشتر باید چیز بگم و تو نتیجه یچیزی پرسیدم که خواهشا جواب دید و صادقانه بگین
لیا و لنا به کوچه دیاگون میروند . لنا : چرا اینجا اینقدر خالیه ؟. لیا : چون مدرسه شروع شده ولی بخاطر چوبدستی اومدیم وگرنه بقیه اشو سفارش میدادیم ، خب بریم گرینگوتز . لنا : کجا ؟. لیا : بانک جادوگرها . بقیه راه را لیا از دنیای جادوگری میگوید و لنا گوش میدهد . لنا : میشه پیش مامانم هم بریم . لیا : باشه البته . بریم لیا از گرینگوتز پول میگیرد و می اید . انها پیش اقای الیوندر میروند . الیویندر : بزار ببینم تو لیا دامبلدوری درسته ؟. لیا : بله . الیویندر : چوبت شکسته ؟. لیا : نه ما برای لنا ویل چوب میخوایم الیویندر : بله البته . چند تا چوب اورد تا بالاخره یه چوب بهش خورد . الیویندر : اوه چوب البرت ویل . لنا : یعنی همونه . الیویندر : بله همون . ( از زبون لیا ) ما پول چوبدست دادیم و رفتیم کتاب و ردا هارو خریدیم و همه چیزو که گرفتیم یه دروازه باز کردم ورفتیم پیش مادر لنا
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)