این قسمت : برگشت به گذشته
ساعت ۸ ) امبریج : کاسانرو خوب فکر کنم بس باشه فردا می بینمت دوشیزه دامبلدور . طلسم ها باطل شد و لیا اهی کشید ۱ ساعت برخورد با طلسم کاسانرو اصلا کار راحتی نبود چوبش را برداشت و به سمت خوابگاه راه افتاد . بانوی چاق : رمز در . لیا : اسنیچ طلایی . بانوی چاق : بفرمایید . و در باز شد . هرمیون : خدای من لیا . و خواهرش را در اغوش کشید . لیا : هری ، سوروس چیزی برای کاسانرو پیدا میکنین ؟. هرمیون : کاسانرو ؟ لیای من . و بیشتر خواهرش را در اغوش کشید اما خواهرش در فکر دیگری بود ( اینجا کل روند هری پاتر و محفل ققنوس به باد میره ) لیا : من خوبم بچه ها یچیزی باید بهتون بگم ( چند دقیقه بعد ) هری : لیا به ریش مرلین قسم خودم میکشمت . سوروس : هری یدقیقه وایسا لیا داری میگی زمان برگردان تو سال سوم پس ندادی اون یه کپی بود ؟ و حالا از ما میخوای چهارتایی بریم گذشته رو تغییر بدیم ؟.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
همینجوری ادامه بده، عــــــــــالــــــــــــی هستی
وی در شرف ذوق مرگ شدن💕*
🙂🙂🙂 بعد برش گردونم به همونی که تو کتاب بود ؟ به نظرت ؟