سلام امیدوارم خوب باشین و لطفا داستان عشق زیر نور ماه بخونین داستان قشنگیه پروانه ای سیاه با بال های قرمزم خیلی قشنگه جفتش رو یک نفر گذاشته و خب یدونه سوال تو نتیجه پرسیدم ( من در حالی که دارم اهنگ یه لحظه نگام کن از ماکان بند گوش میدم )
از زبون راوی ) لیا وهرمیون به اتاق رفتن تا لباس به پوشند لیا حالش خوب نبود باز همان حال بد به سراغش امده بود اما قیافه ای به خود گرفت که انگار هیچی نشده مثل همیشه ارام و خونسرد اما میدانست نمیتواند رنگ پریدگی اش را از خواهرش پنهان کند به سراغ کمد رفت لباس های مجلسی را نگاه کرد تمامش بلند و پوشیده بود این لبخند به لبش می اورد اما برای هرمیون پیراهن بی استین قرمزی انتخاب کرد وبرای خودش پیراهن سبز و مشکی اول سمت خواهرش رفت لباسش را پوشیده بود موهای لخت و قهوه ای رنگش را برایش بست کفش های قرمز را بهش داد حالا اماده بود ناگهان درد بدی حس کرد می دانست چیشده ولی با ارامش ساختگی به خواهرش نگاه کرد هرمیون با لبخندی پر از نگرانی به او نگاه کرد لیا لباسش را پوشید ناگهان خواهرش پرید بغلش هرمیون در بغلش زمزمه کرد : عاشقتم لیا عاشقتم ( عکس لباس هرمیون )
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
اوه اوه چه سریع منتشر شد ۱ ساعت پیش رفت تو بررسی