سلام اومدم با پارت اول وانشات شوگر ددی من برید بخونید اینو هم بگم که به هیچ عنوان مثل رمان از جنس تو نمیشه مطمئنی باشید بخونید کامنت کونید اگه خوشتون اومد غلط املایی ها رو هم به بزرگی خودتون ببخشید چون تند تند تایپ میکنم بعضی جاهاش اشتباه میشه
دیگه رفته بودن کل زندگیت تو اون روز نحس از بین رفت، هیچ وقت شجاعت این که بخوای بفهمی چه اتفاقی براشون افتاده رو نداشتی بازم هر موقع از کنار باغچه، نه نه باغچه نه جنگل کوچیک که پر بود از اجنه ها اون عروسک نحس و نفرین شده رو میدیدی یه حالتی که معلوم نبود چیه تو رو به سمتش میکشید اولاش فکر کردی حس کنجکاویه اما بازم بزرگ تر و قدرت مند تر از حس کنجکاوی بود
اه سلام من ا/ت هستم دختر تنها 23 ساله وقتی 14و نیم سالم بود فهمیدم پدر بزرگم ثروت زیادی داره و همش به نام من هست اما مدت ها از همه چی دور بودم و فکر میکردم ماله یه خانواده دیگم با این که اون موقع حالم اصلا مسائد نبود کیه حالش خوب باشه با این که اذیتم میکردن و هی میگفتن به سلاهته و از این طرف ازشون متنفر بودم اما اونا کسایی بودن که من رو تا نصف عمرم همراهی میکردن و بهشون مدیون بودم جوری مثل دختر خودشون باهام رفتار میکردن که هیچ وقت به سرم نزد بچه سر راهی یا حتی امانت باشم وقتی توی خونه واقعی خودم پا گذاشتم هیچی برام واضح نبود یعنی من الان یه برادر بزرگ تر دارم اما اون موقع فقط یه خواهر داشتم که 4 سال ازم کوچیکتره، شاید کنجکاو شده باشید چه اتفاقی افتاده خوب راستش بعد از سه سال که به خونه ی واقعی و پدری خودم برگشتم یه شب توی مهمونی همه افراد کشته شدن مامانم، بابام، بابا بزرگ که بیشتر از جونم دوسش دارم، مامان بزرگم همه حتی کسایی که از وقتی به دنیا اومدم تا 14 و نیم سالگی نگهم داشتن همه...، همه.... مرده بودن فقط منو و داداشم که دیگه خیلی زیاد به هم با بسته شده بودیم و یک خدمتکار نجات پیدا کردیم اونم به خاطر این که.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
پارت بعدی کی میاد 😬😬
پارت بعد کی میاد؟ 🙂
عالییییییی بود
ممنون گلم