................
فردا مادر: الیزابت پاشو مدرسه ی مخفی شروع شده الیزابت الان یه کم دیگه به خوابم مادر : دیر میشه توی آزمون ورود قبولت نمی کننا الیزابت: پاشدم موهامو شونه کردم لباس مدرسه ی مخفی رو پوشیدم و رفتم سوار ماشین شدم و به بادیگارد گفتم منو ببر مدرسه بادیگارد: بله الیزابت: رفتم با آدرین به مدرسه ی مخفی خب رسیدیم همه می خواستن بامن عکس بگیرن عصابم خورد بود بادیگارد رفت و راه رو برای من باز کرد رفتیم تو و رفتم که آزمون بدم لگد زدم به بکسور و پرت شد اون ور و با تفنگ لیزری بیهوشش کردم و موفق شدم
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)