تناقض7

آخر داستان چالش داریم

مرینت میگه راست میگی تیکی اما چجوری کت رو پیدا کنم و هویتشم بفهمم تیکی میگه دفعه بعد که دیدیش نذار بره و بهش بگو که میخوای هویتشو بفهمی مرینت میگه اما تیکی اون دیگه علاقه ای به فهمیدن هویتم نداره تیکی نمیتونم اونم از دست بدم آدرین منو دوست نداره بعد از اون کت تنها کسی که به من اهمیت میده اما....

از وقتی که بهش گفتم اونو دوست ندارم یه جور دیگه ای شده تیکی بهش میگه مرینت نترس اون حتماً تو رو قبول می‌کنه مرینت میگه امیدوارم همون لحظه مرینت یاد تکالیفش میوفه و داد میزنع وای تکالیفم (در این لحظه دو متر به هوا می‌ره و بعد رو زمین میوفته) مرینت میگه آخ سرم (سخنی از خودم : هر کی تموم روز رو به قهرمانی بگذرونه تو درساش میمونه🤣🤣🤣 مرینت : C.Xببند من : اگه یباره دیگه با من اینجوری رفتار کنی همون بلایی رو که سر دیپر اوردم سر تو هم میارم و خیلی بد تر مرینت : چه کار با اونا کردی؟؟؟ من : به عنوان انتقام

‌تمام آبشار جاذبه رو نابود کردم مرینت : مگه چکار کردن که این کارو باهاشون کردی من : با من یکی به دو کردن همون کاری که الان تو داری انجام میدی مرینت : ببخشید C.X) خب برگردیم سر داستان بریم پیش دیپر و میبل و استن فورد و استن لی و بیل و کیل و ویل و فیل : اونا داد زدن نههههههه (خب یه کم برگردیم عقب : میبل به دیپر میگه اونجا رو دیپر و استن فورد و استن لی و بیل و کیل و ویل و فیل به اونجا نگاه میکنن

‌اونا یه پورتال سفید رنگ میبنن که به سرعت داره به سمتشون میاد) اونا به داخل پرتال میرن و به پاریس میرسن اونا هاج و واج مونده که ایجا چه کار میکنن فورد میگه اینجا پاریسه اونم برج ایفل هست ولی دستگاه باید ما رو به بعد تاریک میبرد

دیپر میگه شاید وقتی بیل به دستگاه شلیک کرد مختصات دستگاه عوض شده (من : تازه فهمیدی عقل کل) بیل میگه میبینی درخت کاج من باعث شدم همه از مرگ نجات بیابند (حالا داری به خودت افتخار می کنی که وست ۱۰۰۰ تا کار بد یه کار خوبم انجام دادی) دیپر : بیل اگه به تو بود که تاحالا مرده بودیم این فقط شانسی بود

خب برگردیم پیش آدرین : داشتم خواب های خوش میدیدم که یهو صدای انفجار اومد از خواب بیدار شدم و گفتم آخه ارباب شرارت چش میشه اگه یه ساعت کاری به کارمون نداشته باشه

پلگ پنجه ها بیرون تبدیل به کت شدم و رفتم سراغ شروره از زبان مرینت داشتم تکالیفمو تموم میکردم که صدای انفجار اومد از با خودم گفتم یه صفحه دیگه بیشتر نمونده سریع مینویسم بعد میرم از زبان کت : لیدی باگ کجایی به کمک نیاز دارم

‌بقیه از زبان من : خب شروره حسابی کت نوار رو زد کت دیگه رمقی براش نمونده بود و بلاخره لیدی باگ اومد و شرورو شکست داد و همه چیز به حالت عادی برگشت بقیه از زبان کت : همه جام درد میکرد لیدی باگ اومد و کمکم کرد بلند شم خیلی درد داشتم لیدی باگ گفت....

‌امیدوارم خوشتون اومده باشه

خب بریم سر چالش چالش اینه که بگید میبل و دیپر چگونه می‌خوان بدون داشتن محافظ خروج بیل (همونی که باعث میشد بیل نتونه از آبشار جاذبه فرار کنه اسمش یادم نیست اگه میدونید تو نظرات بهم بگید) بیل رو شکست بدن هر چه زود تر بگید زود تر تست می‌ره تو بررسی