
خب اینم پارت دوم رمان بریم که رفتیم
احساس کردم سرخم دستمو روی لپام گذاشتم خداییش احساس میکردم این آهنگ درون منه نت های موسیقی توی ذهنم دخشان بودن انگار فقط کافی بود بشنومش لبخندی کوتاه زدم و مری:عالی بود ممنونم تو..نشتونستم دیگه حرفی بزنم مری:چطوری اینکارو میکنی؟ لوکا:من فقط به درون تو گوش دادم تونستم اونا رو به صورت نت های موسیقی در بیارم حس کردم کسی داره نگام میکنه سرم رو برگردوندم و بله همون پسر مو زرد بود لوکا سلام آدرین چطوری؟؟...
مری:ببخشید؟هم رو میشناسین؟ لوکا:البته ما دو تا رفقای صمیمی هستیم شکل این😬شدم برای اینکه بگم خیلی میدونم مری:تو همون پسره ی مو زردی هستی که نجاتم داد بازم ممنون پسره مو زرد: میشه لطفا من رو آدرین صدا کنین چون اسمم اینه مری: البته فامیلت چیه؟؟آدرین: آه خب اگرست هستم مرینت مری:تو از کجا اسمم دو میدونی آقای اممم اگرِرِرِست آدرین: مگه میشه کسی خوشگل ترین دختر دانشگاه رو نشناسه؟؟مری خب ممنون بابت تعریف...
ولی خب خیلی خوشگل نیستم اسم اسم کاملم مرینت دوپن چنگ هستم ولی میتونی مری صدام کنی گل پسر جون لوکا خب کی کلاس شروع میشه؟؟ (نظر خودم اینه که میخواست حرف رو عوض کنه تا مری و آدرین صمیمی نشن) مری:فکر کنم سه دقیقه ی دیگه من میرم خداحافظ پسرا دیدم که آدرین دستش رو انداخته بود رو شونش و به شدت سرخ بود مثل یه گل رز رفتم پایین آلیا:خب چی شد؟مری:چی باید چی بشه خانم محترم آلیا مسخره نکن چقدر به هم نزدیک شدین؟؟مری:گفتم که عاشقش نیستم ولی اون یه دوست یه دوست دیگه هم غیر اون،پیدا کردم اسمش لوکاست
آلیا:جدی؟ یه شاهزاده ی دیگه برای خودت پیدا کردی؟؟چه عشق بی پایانی قیافش شبیه😒 شده بود برای اینکه ناراحت نشه مری:خب فکر نکنم آسه آسه آلیا: بیا بریم دختر و دستم رو گرفت و بردم سر کلاس وای خدا چه قدر سخته یهو صدایی شنیدم آدرین:سلام دخترک چشام رو حالتی که انگار اصلا برام مهم نبود باز کردم و مری:چی میخوای؟؟...
آدرین:میشه اینجا بشینم؟؟آه بلندی کشیدم و رفتم اونور مری بفرما بشین اما این فقط به خاطر کمکت بود که من هم ازت تشکر کردم و الانم اجازه میدم اینجا تا هر وقت خواستی بشینی فقط خواهشا دیگه کاری برات نمیکنم دستش رو گذاشت رو دستم و آدرین:هی اینجا رو داری اشتباه مینویسی...
دستم رو برداشتم مری:ممنون خلاصه این زنگ که تموم شد روزیتا: آخجون فقط یه زنگ دیگه هست مری:عجب بچه درسخون هایی پیدا میشنا و با هم میخندیدیم چشام رو باز کردم دیدم آدرین جلومه یه جیغ زدم انگار گوشاش پاره شد آدرین:هی این واسه چی بود؟؟گوشام کر شد برای اینکه مسخرش کنم مری:یعنی صدامو نداری واسه این بود که از جلوم بری کنار روزیتا و آلیا و آتنا در حال کنترل خنده هاشون بودن با لکنت آدرین:خب میخواستم..مری:چی؟؟ آدرین:خب خب آه میشه بعد از دانشگاه بیای به پارک نزدیک دانشگاه باید چیزی بهت بگممنم نیشخندی زدم اون سه تا:اووووووووو آدرین:میبینمت و خم شد تند تند چشمک زدم...پارت دو
خداحافظ کیوتم تا پارت بعدی💕💋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییی بوددددد💖💖💖💖💖💖💖 پارت بعد رو بزار💖💖
باشه عزیزم